دانش را بطلبید و آن را با بردباری و وقار زینت دهید و برای آن کس که به او دانش می آموزید ، فروتنی نمایید . [امام صادق علیه السلام]

فرهنگی سیاسی اجتماعی

گروه سیاسی- سید محسن میرحاجی: ساعت 8 و 30 دقیقه روز یکشنبه 22 اسفند 78، سعید حجاریان در مقابل ساختمان شورای شهر تهران واقع در خیابان بهشت مورد سوء قصد چند مرد مسلح قرار گرفت و به شدت از ناحیه سر، صورت و گردن مجروح شد.

سعید حجاریان که بود؟
حجاریان که پیش از آن از مسئولین رده بالای وزارت اطلاعات بود، پس از خارج شدن از این نهاد وارد عرصه سیاست شد و یکی از فعالان و نظریه پردازان اصلی جبهه اصلاحات به حساب می آمد که علاوه بر عضویت در شورای شهر تهران، در مسئولیت های متعدد دیگری چون مدیر مسئولی روزنامه صبح امروز(توپخانه جبهه موسوم به اصلاحات)، عضویت در شورای مرکزی جبهه مشارکت و نیز مشاور سیاسی رئیس جمهور ایفای نقش می کرد.

محکومیت ترور بلافاصله پس از این حادثه
بسیاری از شخصیت های عالی‌رتبه فرهنگی، سیاسی، نظامی و حتی گروه ها و احزاب مختلف با صدور بیانیه و اعلامیه، ایراد سخنرانی و حتی حضور در بیمارستان، این عمل را محکوم کردند و آن را اقدامی علیه امنیت و آرامش کشور اعلام نموده، عملی مطرود در نظام اسلامی نامیدند.

رهبر معظم انقلاب نیز با صدور پیامی مهم این عمل را «ناجوانمردانه» و «جنایت آمیز» نامیدند و آن را گوشه‌ای از یک توطئه خطرناک بر ضد مصالح کشور، ملت و نظام توصیف کردند.

رهبر انقلاب در این پیام به نکاتی اشاره کردند که گذشت زمان بصیرت ایشان را ثابت کرد: «اینجانب وجود توطئه ای سازمان یافته را که آرامش ملی و استحکام نظام اسلامی را آماج ساخته در این ترور شوم احساس می کنم و همه دستگاه های مسئول را به پیگیری هوشیارانه آن فرا می خوانم. بزرگترین خدمت به جنایت کاران و دشمنان پلید، آن است که به جای هوشمندی و شناخت دشمن توطئه گر، کسانی از این حادثه تلخ برای هیجان افکار عمومی و ایجاد جو سوء ظن و اغتشاش استفاده کنند و کار را بر ماموران امنیت عمومی دشوار سازند ... کسانی که با تهیج افکار عمومی و نشانه گرفتن اشخاص و جناح های داخلی جو اضطراب و ناامنی را تشدید می کنند، دانسته یا ندانسته به دشمن کمک می رسانند. »

هجمه مطبوعات زنجیره ای و تضعیف ارکان نظام
علی رغم تاکید مقام معظم رهبری مبنی بر جلوگیری از ایجاد جو سوء ظن و هیجان در افکار عمومی، روزنامه های وابسته به جریان موسوم به اصلاحات (تقریبا بالاتفاق) فرصت را از هر جهت مناسب یافتند تا در ادامه ی تئوری فتح سنگر به سنگر خود این بار سراغ بسیج و جوانان حزب اللهی بروند و آنان را مورد ملاطفت قرار دهند!

آنان قبل از این و در سال 77 در ماجرای مشکوک قتل های زنجیره ای، وزارت اطلاعات را مورد هجمه قرار داده و چنان این نهاد اطلاعاتی را تضعیف نموده بودند که در آن سال ها منافقین علاوه بر پرتاب مکرر خمپاره در تهران، دو تن از شخصیتهای برجسته نظام، یعنی شهید لاجوردی و شهید صیاد شیرازی را به شهادت رساندند.

پس از تضعیف وزارت اطلاعات، این جریان در اوایل سال 78 در ماجرای غائله مشکوک کوی دانشگاه به سراغ نیروی انتظامی رفت و این نهاد را به سیبل حملات خود تبدیل کرد.

این بار و در جریان این ترور، طبیعی بود که بسیج در مرکز اتهامات این جریان قرار بگیرد و احیاناً پس از کشته شدن حجاریان و آمادگی روانی مردم برای حضور در خیابان ها و در ضمن آن تخریب و تضعیف نهاد انقلابی بعدی یعنی سپاه، شرایط برای جنگ داخلی و پس از آن براندازی نظام مهیا شود؛ این امر نه تنها ماجرایی عجیب نیست بلکه مسبوق به سابقه نیز هست (جنگ داخلی لبنان در سال 1975 با یک ترور و جریانی مشابه این موضوع آغاز شد)

مظنونین ترور بلافاصله پس از این ترور تبلیغات سنگینی شروع شد تا این حادثه را به حریف سیاسی جبهه موسوم به اصلاحات مرتبط کند.

به طور مثال به مطلبی از روزنامه فتح در مورخه 26 اسفند 78 اشاره می شود که در آن با یک پیش فرض قطعی، بدون ارائه هیچ دلیل روشنی، «منتقدان جبهه دوم خرداد» را «تنها کسانی» دانسته که از این واقعه «سود» می برند: «در یک ترور بسته به این که شخصیت ترور شونده چه نوع شخصیتی است و ترور در چه زمان و موقعیتی صورت می گیرد به راحتی می توان به ماهیت تروریست ها پی برد و این، واقعیتی است که مبنای عمل کارآگاهان جنایی نیز هست و آنان قاتل را در میان کسانی جستجو می کنند که سودی از قتل نصیب شان می شود.»

متهم کردن آیت‌الله مصباح از سوی اصلاح‌طلبان
علاوه بر این مطلب می توان بی اغراق هزاران مطلب دیگر از این دست در روزنامه های جناح موسوم به اصلاحات یافت که در تلاش و تکاپو بودند تا مظنونین این ترور را در یک دایره خاص از جناح رقیب (بسیج وجوانان حزب اللهی) محدود کنند و آنان را مظنونین اصلی معرفی نمایند.

البته درآن روزها با توجه به صحبت های هفتگی حضرت آیـت الله مصباح یزدی در نماز جمعه تهران که جناح موسوم به اصلاحات هرگز (نه آن موقع ونه بعدا) نتوانست جواب مستدلی به آنها بدهد ایشان نیز به صورت جدی و گسترده به عنوان «تئوریسین خشونت» و القاب زشت دیگری که قابل بیان نیست متهم می شدند و حتی عده ای با کنایه‌ی ابلغ از تصریح خواستار محاکمه و نابودی ایشان بودند.

البته ما نیز در این مورد خاص با آن نویسنده روزنامه فتح موافقیم و این سوالات اساسی را مطرح می کنیم که به راستی چه کسی یا چه جناحی از این ماجرا سود می برد؟ و این واقعه در راستای اهداف (بعضاً اعلام شده) چه فرد یا چه گروهی بود؟ آیا به راستی جناح اصولگرا و یا به طور اعم نظام اسلامی از این ماجرا سود می برد؟

متهمین؛ منطقی یا هجمه تبلیغاتی؟

اگر بخواهیم با نگاهی تحلیلی به این موضوع نگاه کنیم در یک دسته بندی ساده متوجه می شویم که سه گروه مورد حمله‌ی تبلیغاتی قرار گرفته اند: نظام، جناح اصولگرا، سپاه و بسیج.

در مورد اول باید گفت که نظام اسلامی مقتدرتر ازآن است که دشمنان خود را با ترور از میان بردارد و همان طور که رهبر معظم انقلاب پس از ترور حجاریان و در پی جو سازی های گروه های معاند و روزنامه های همسو با آن ها، در خطبه های نماز جمعه ی ابتدای سال 79 تاکید کردند، هر وقت که لازم باشد نظام اسلامی به طور علنی با قدرت و صلابت در مقابل محاربان و یاغیان خواهد ایستاد و حتی حکم به اعدام آنان خواهد داد.

علاوه بر این، نظام نه تنها از این ماجرا سودی نمی برد بلکه بر اثر اتهامات و تخریب های وارده دچار ضعف نیز می شد و همچنین در جامعه ی بین الملل اعتبار خود را از دست می داد، پس به لحاظ عقلی مورد اول رد می شود.
اما مورد بعد که جناح رقیب یا همان جناح اصولگراست که در جریان این ماجرا هجمه ی سنگینی را متحمل شد اما توجه به این ماجرا خالی از لطف نیست که این گروه با استفاده از مسیرهای قانونی و اخلاقی (که اتفاقاً جناح مقابل آن ها را غیرقانونی و غیر اخلاقی می داند) می توانست به مقاصد خود برسد، پس ترور یا همان حذف فیزیکی علاوه بر هزینه های زیاد کاری بی فایده و عبث بود.

اصولگرایان متهم می‌شوند
جناح اصولگرا قبل از این ترور و بدون این که دست به کاری خشونت آمیز بزند به اقتدارگرایی و تمامیت طلبی و خشونت محکوم می شد، حال با فرض اینکه این جناح واقعاً این گونه نیز می بود مشخص بود که به صلاح نیست که دست به ترور بزند و تمام مدعای حریف خویش را با یک حرکت ثابت کند.

اما مورد آخر؛ این دو نهاد (سپاه و بسیج) از قبل هم مورد هجمه و زیر ذره بین جناح رقیب بودند و گروه ‌های خشونت طلب و افراطی و... خوانده می شدند، لذا این کار غیرعاقلانه باعث نابودی این دو نهاد می شد.

نکته بسیار مهم این که بر این ادعا و توهم هیچ دلیل مستدل و محکمه پسندی (با وجود در دست داشتن دولت و حضور در شورای عالی امنیت ملی) ارائه نشد. البته به تصریح همان جناح موسوم به اصلاحات، بسیجیان و جوانان حزب اللهی و اعضای سپاه به هرحال تابع حکم و نظر ولی فقیه بودند و از طرفی به گفته‌ی همان جناح، تحت تأثیر صحبت های آیت الله مصباح نیز واقع می شدند؛ هم حضرت آیت الله خامنه ای و هم آیت الله مصباح نه یک بار بلکه چندین بار تصریح کرده بودند که «عمل خودسرانه» با وجود «نظام اسلامی»، محکوم، مذموم و شایسته مجازات است.

مظنون چهارم کیست؟
متهم اصلی پس باید به دنبال گروه چهارمی گشت که از جریان این ترور سود می برد و این ماجرا به تحقق اهدافش کمک می کرد. با مروری ساده بر جریان ترور به خصوص عاملان آن و حواشی مربوط به این قضیه، این خود اصلاح طلبان هستند که در مظان اتهام قرار می گیرند که در این نوشته سعی می شود به برخی از این موارد اشاره شود.
اگر از ارتباط و سمپات بودن خانواده ضارب (به خصوص پدرش) با جبهه ی موسوم به اصلاحات عبور کنیم، نمی توانیم نادیده بگیریم که یکی دیگر از متهمان اصلی این ماجرا، یعنی محمدعلی مقدمی، از فعالان جبهه مشارکت بود و گرایشات او به قدری آشکارا بود که امکان انکار آن وجود نداشت.

هر چند که حزب مشارکت با انکار عضویت آن در حزب مذکور سعی کرد تا این ماجرا را نیز به جناح مقابل برگرداند ولی اسناد قوی، این مطلب را اثبات می نمود. محمد علی مقدمی و وابستگی اش به مشارکت و مجمع روحانیون محمدعلی مقدمی در جریان ترور، ماموریت داشت تا با تحویل نامه‌ی حکیمی پور (یکی از اعضای شورای شهر) به حجاریان وی را برای لحظاتی متوقف کند تا سعید عسگر با استفاده از این فرصت حجاریان را مورد هدف قرار دهد.

متن این نامه که در آن میزان وابستگی مقدمی به جریان اصلاح طلب کاملا مشخص است به شرح زیر است: « برادر گرامی، جناب آقای حجاریان، سلام علیکم حامل نامه آقای مقدمی از برادران فعال جبهه مشارکت و مجمع روحانیون مبارز، در انتخابات اخیر و ریاست جمهوری در منطقه 17 تهران که سابقه شش سال فعالیت مستمر در حفاظت مجلس دارند، به خدمت می رسند. ایشان اخبار مهمی از فعل و انفعالات امور داخلی و اداری مجلس در این ایام دارند که اطلاع آن ها بسیار ضروری می باشد، حکیمی پور. »

دلیل دیگر بر این مدعا عدم شکایت حجاریان از ضاربین و پیگیری نکردن این ماجرا بر خلاف تبلیغات گسترده و موضع گیری‌های فراوان توسط اصلاح طلبان است، بر خلاف برخی پرونده های کم اهمیت تر که اصلاح طلبان نه تنها در آن به شکایت پرداخته اند که هنوز هم پس از گذشت سال ها بر پیگیری جدی تر آن پرونده ها تأکید دارند.

نوار تهدید: جعبه سیاه ترور؟
دیگر سند ما، ادعای وجود نواری بود که در آن سعید حجاریان تهدید به اعدام انقلابی به خاطر توهین به ائمه و عدم ولایت پذیری و... توسط گروهی به نام فدائیان اسلام و سازمانی به نام فدائیان ولایت شده بود. دراین ماجرا حکیمی پور و اصغرزاده (2 عضو شورای شهر) اگر چه به شدت با این نوار جو سازی می کردند و مدعی می شدند که ریشه و سرنخ های بسیاری را می توان در این نوار یافت و ... ولی در عین حال به شدت مخالف پخش مفاد این نوار بودند اما صدیقه وسمقی(عضو دیگر شورا) خواستار پرداختن به این ماجرا بود.

او سرانجام در جلسه ای با حضور خبرنگاران بخشی از این نوار را جلوی میکروفون پخش کرد: گروه اجتماعی روزنامه صبح امروز بخشی از متن پخش شده را چنین گزارش می کند: «اینجانب رضا احمدی، عضو گروه فدائیان اسلام و همچنین عضو هیئت مؤسس حزب سازمان فدایی ولایت فقیه [هستم]. جناب آقای سعید حجاریان، از دیدگاه حزب جوانان فدائیان ولایت فقیه و دیدگاه فدائیان اسلام، به دلیل زیر محکوم به ضدیت با ولایت فقیه و مرتد هستید و سابقه شما نشان می دهد با ولایت فقیه ضدیت دارید.» (روزنامه صبح امروز، 24 فروردین 1379، صفحه 15)

نکته بسیار بسیار جالب آنکه این نوار گرچه ظاهراً یک نوار تهدید بود ولی کسی که نوار را پر کرده بود هم اسم خود را گفته بود و هم آدرس خود را! همین مطلب باعث شد که این شخص (رضا احمدی، که جوانی 21 ساله بود) بلافاصله و به سادگی دستگیر شود. او 100 روز تحت بازداشت بود و در این مدت به مطالبی اشاره کرد که آگاهی از آنها بعد دیگری از قضیه را آشکار می کند. او اعلام کرد که این نوار به سفارش خود حجاریان پر شده است و مطالب آن نیز دیکته خود حجاریان است (البته گاف هایی مثل ذکر اسم و ... در همان نوار نیز مؤید این مطلب است).

مصاحبه روشنگر رضا احمدی وی پس از آزادی در مصاحبه ای با خبرنگار روزنامه رسالت گفت: «به منظور کمک گرفتن برای هیئت مذهبی با آقای طباطبایی عضو شورای شهر در نماز جمعه صحبت کردم و او من را به آقای حجاریان معرفی کرد. ... اولین باری بود که حجاریان را از نزیک می دیدم. او در جلسه اول خیلی از من استقبال کرد و گفت: شنیده ام عضو انصار حزب الله هستی اما خوشحالم که شما مثل آن ها نیستی و حرف هایت را می زنی. در آن جلسه من هم انتقادات خودم را از روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت به ائمه و ... . او به من خندید و پاسخی نداد و گفت این اندیشه ماست و شما باید اندیشه را با اندیشه جواب بدهید. جلسه بعد هم در شورای شهر بود که چون هماهنگ کرده بود، بیشتر مرا تحویل گرفتند و در همین جلسه بود که آقای حجاریان بحث نوار را مطرح کرد و گفت شما هرچه اندیشه دارید، بر روی نوار بگویید. در جلسه سوم گفت حرف های من را هم در نوار بگو، حرف های خودت را هم بزن، حجاریان به من گفت در نوار من را تهدید کن. به او گفتم آیا مشکلی برای من پیش نمی آید؟ او گفت: نه، باقی اش با من... . آقای سعید حجاریان به من گفت: در نوار خودت را معرفی کن و بگو عضو انصار حزب الله هستم و روی این موضوع تأکید زیادی داشت. حجاریان گفت: بگو فدائی ولایت فقیه هستم، من را هم محکوم کن و به موضوع فشار از پایین، چانه زنی در بالا و فتح سنگر به سنگر حمله کن. وقتی من را تهدید می کنی، به حالت جدی حرف بزن و تهدید کن و بگو می کشمت وخانه و زندگی ات را آتش می زنیم. من هم تیتر مطالب او را یادداشت کردم. حتی گفت در نوار تهدید به نهضت آزادی، عبدالله نوری، مهاجرانی و آقای خاتمی هم توهین کن و بگو خاتمی آمده با جامعه مدنی ختم انقلاب را اعلام کند. حجاریان گفت: در داخل نوار از سعید امامی به عنوان شهید سعید امامی یاد کن. او در آخر جلسه سوم به من گفت: من به شما از نظر مالی و کاری کمک می کنم، اگر بخواهی به هیئت شما کمک می کنیم، اگر نخواستی به خودت کمک می کنیم که خانه خودتان را بسازید. با شهرداری منطقه هم هماهنگ می کنم. حجاریان به من گفت: تو نسبت به سایر بچه های انصار خیلی آرام هستی، اگر می توانی بچه های انصار را بیاور اینجا با هم صحبت بکنیم! نوار را او ساخت و من فقط یک گوینده بودم و نمی دانستم او چه سوء استفاده ای از آن می کند. من هم رفتم خانه ام در زمانی که هیچ کس نبود، نوار را پر کردم و بردم به حجاریان دادم. او هم گفت کار بزرگی کردی امیدوارم بتوانیم مشکلات ! شما را حل کنیم. وقتی نوار را دو دستی به حجاریان دادم (چند ماه قبل از ترور او) آقایان اصغر زاده و حکیمی پور نیز شاهد بودند.»(روزنامه رسالت، 12 تیر 79 صفحه 1)

تکذیب مطالب احمدی توسط حجاریان و پاسخ "رسالت"

پس از این مصاحبه، حجاریان مطالب آن را تکذیب کرد. البته او حاضر نشد مطالبش را به صورت مستند برای روزنامه رسالت بفرستد و تنها در مصاحبه ای با روزنامه «بهار» عنوان کرد: «آقای علیزاده روزی در شورای شهر فردی را به من معرفی کرد و گفت او از این بچه هایی است که تجمع های دانشجویی را به هم می ریزند و می خواهد با تو صحبت کند. کمی نصیحتش کردم و به او گفتم عقاید خود را داشته باشد اما به جای اینکه کارهای فیزیکی بکند، برود کار فرهنگی کند. روزی احمدی به من گفت که دوستان من تو را محاکمه کرده اند و نواری به من داد که جریان محاکمه در آن ضبط شده بود. احمدی به من گفت که ظاهرا پسر عمویش از این هاست و این نوار با صدای اوست. [قابل توجه است که روزنامه متعلق به خود سعید حجاریان در تاریخ 24 فروردین 79 بخشی از این نوار را منتشر کرد که در آن شخص گوینده صراحتا خود را رضا احمدی معرفی می کند] نوار را که گوش کردم، متوجه شدم همان حرف های معمول است که جریان خشونت طلب در روزنامه ها و مجله هایشان علیه من گفته و نوشته بودند. نوار بی ارزشی بود، به آن اعتنایی نکردم و آن را در گوشه کشوی میزم انداختم و به آقای اصغرزاده که در همان اتاق همکارم بود، گفتم که چنین نواری موجود است. ... چه ثمری برای من داشت که به یک بچه بگویم این حرف ها را بزن و چیزهایی به او یاد بدهم که در نوار بگوید، بعد هم نوارش را دور بیاندازم؟»

البته مشخص بود که این نوار چندان هم بی فایده نیست و می توان از آن استفاده های فراوان کرد! و دقیقاً به همین دلیل آقای حجاریان آن را دور انداخته بود (ظاهرا قرار دادن در کشوی میز کار معادل دور انداختن است!) سؤالات بی پاسخ روزنامه رسالت از حجاریان روزنامه رسالت هم در جواب حرف های حجاریان سؤالاتی را مطرح کرد که نه آن روز جوابی به آنها داده شد و نه هنوز کسی از اصلاح طلبان به آن جوابی داده است.

«از ایشان [حجاریان] می پرسیم با توجه به اینکه نوار تهدید چند ماه قبل از حادثه ترور در اختیار شما قرار گرفت و شما نوار را گوش کردید و در کشوی میزتان گذاشتید و یا به تعبیر خودتان آن را دور انداختید، آیا به اصغر زاده و دیگران هم گفتید که این نوار دور انداختنی و بی ارزش است؟ اگر گفتید چرا آقای اصغرزاده، چند روز بعد از ترور، سعی نکرد به مسئولان بگوید که این نوار از نظر حجاریان، چیز بی ارزشی بود و نباید روی آن مانور داد! بلکه بر خلاف آن برای موج سواری بیشتر، در مصاحبه ای با اشاره به نوار تهدید گفت: "محتوا و تفکر موجود در این نوار، افشاگر انگیزه و بستر ایجاد خشونت در کشور است و مسئولان باید در خشکاندن این ریشه خشونت احساس تعهد کنند." [اشاره به مصاحبه اصغر زاده با روزنامه «عصر آزادگان»، 25 اسفند 78، صفحه 4]

اگر آقای اصغر زاده می دانست که نوار بی ارزشی در کشوی میز شماست، چرا وقتی روزنامه «هم میهن» در صفحه اول خود این تیتر درشت را درج کرد که : "خوب نگاه کنید! جعبه سیاه ترور حجاریان راز می گشاید" در جلسه شورای شهر اعلام کرد: "این نوار سرنخ های متعددی را به دست می دهد و این نوار غیر از آنکه تهدید حجاریان به مرگ بوده، یک سند سیاسی محسوب می شود و محتوای آن نشانگر یک تفکر بسیار خشن و وحشی است." [اشاره صحبت اصغر زاده، مندرج در روزنامه «هم میهن»، 25 اسفند 78]

چرا آقای خسروی به عنوان رئیس شورای شهر اعلام کرد که "اگر به ترور حجاریان رسیدگی نشود، نوار تهدید را علنی می کنیم" ؟ [اشاره صحبت خسروی، مندرج در روزنامه «هم میهن»، 25 اسفند 78، صفحه 9] چرا آقای اصغر زاده با گذشت حدود یک ماه از ماجرای ترور، حتی افرادی نظیر خانم وسمقی، عضو دیگر شورای شهر را نسبت به بی ارزش بودن نوار توجیه نکرد و نتیجه آن شد که وی در روز 23 فروردین 79 نوار تهدید رضا احمدی را در جمع خبرنگاران پخش کرد؟ ... آقای حجاریان! شما می گویید رضا احمدی نوار را پر نکرده و پسر عموی او بوده، شما هم که از او به هر دلیلی شکایت نکرده اید! پس دلیلی برای مجازات و زندانی بودن او وجود نداشته و ندارد که او بخواهد برای آزادیش دروغ بگوید. ضمن اینکه اصلاً ما نیز فرض شما را می پذیریم که او دروغ گفته و شما را متهم کرده، شما نیز قوه قضائیه و وزارت اطلاعات را متهم کرده اید، پس یک راه می ماند، آن هم رسیدگی به موضوع در دادگاه علنی، آیا می توانید از ادعاهایتان دفاع کنید و ثابت کنید که احمدی تطمیع شده است؟» (روزنامه رسالت، 14 تیر 1379، صفحه 2) نکات مبهم دیگر البته این همه ماجرا نیست و ما تنها به مشتی از خروار اشاره کردیم.

مسائل مشکوک دیگری نیز در این ماجرا وجود دارد( استفاده عمدی تیم ترور از موتور 1000 که انگشت اتهام را به سمتی خاص نشانه می رود و ...) که امیدواریمابعاد بیشتری از این ماجرا مشخصشود.

گفتنی است سعید عسگر (ضارب سعید حجاریان) در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری از فعالین ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در شهرری بود.




رهروان شهادت ::: یکشنبه 88/12/23::: ساعت 8:44 صبح

به گزارش روز دوشنبه ایرنا و به نقل از مرکز جرایم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران، این نیرو در نظر دارد برای تنویر افکار عمومی پس از شبکه های مضلین1 تا 5، شبکه دیگری بنام دارکوب که قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی را از طریق نرم داشته، معرفی کند.
به گزارش روز دوشنبه ایرنا و به نقل از مرکز جرایم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران، این نیرو در نظر دارد برای تنویر افکار عمومی پس از شبکه های مضلین1 تا 5، شبکه دیگری بنام دارکوب که قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی را از طریق نرم داشته، معرفی کند.

هم اکنون این مرکز بر روی سایت خود فقط لوگو و عکس پیش زمینه را قرار داده است و اعلام کرده که اطلاعات جدیدی را به زودی انتشار خواهد داد.

گفتنی است برای اولین بار مرکز جرایم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران در 28 اسفندماه سال گذشته با دستگیری و معرفی گردانندگان بزرگترین شبکه اینترنتی مستهجن ایرانی در جهان، خود را به جهانیان شناخت.

همچنین تاکنون این مرکز توانسته چندین شبکه براندازی را منحل کرده و جهت آشنایی افکار عمومی پروژه های براندازانه کشورهای دشمن را نیز معرفی کند.



رهروان شهادت ::: یکشنبه 88/12/23::: ساعت 8:38 صبح

عملیات دستگیری عبدالمالک ریگی را می توان دستاوردی بزرگ برای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران دانست که با توجه به حضور ریگی در خارج کشور و حمایت سرویس های اطلاعاتی غربی و عربی از او با همکاری وزارت خارجه، نیروی انتظامی، نیروی هوایی و وزارت کشور به صورت یک کار تیمی تدارک دیده شد.
سکانس اول:
کسانی که تا چند لحظه دیگر کشته می شوند در اعتراض و مخالفت با گروه ریگی با جمهوری اسلامی به قتل می رسند.
سکانس دوم:
نوجوانی با گریه می گوید من کاره ای نیستم دانش آموز کلاس یازده ام.
سکانس آخر:
صحنه های وحشتناک از تیرباران تعدادی از مردم بی گناه توسط گروه ریگی.
در فیلم دیگری عبدالمالک ریگی که از قتل و کشتار سیر نشده است دستور قتل برادر زن برادر خود را با یک چاقوی کند می دهد و چند دقیقه او و دوستانش شاهد مرگ رنج آور یک انسان می مانند و ...
اینها تنها صحنه هایی از جنایات گروه جندالله به رهبری عبدالمالک ریگی است که به شکلی تاسف بار جلوه می کند.


جنایات تاسوکی، حادثه محور بم- کرمان، بمب گذاری در مسجد علی ابن ابیطالب زاهدان و جنایت شورو چندین مورد از جنایت بارترین اقدامات تروریستی ریگی و دوستان او هستند.
کشتار و جنایتی که در کنار فجیع ترین حوادث تروریستی جای می گیرد.
جلادی که از حمایت بی سابقه و چند ساله دستگاه های اطلاعاتی درون و بیرون از کشور برخوردار بود تا جایی که این دستگاه های اطلاعاتی مانع از دستگیری و مجازات او می شدند.
علاوه بر کمک هایی که از سوی بریتانیا و آمریکا به گروه جندالله می رسید، عبدالمالک برای اینکه دیگر هزینه‌های گروه را تامین کند، دست به کارهایی مانند آدم‌ربایی، گروگان‌گیری، قاچاق مواد‌مخدر و سرقت مسلحانه می‌زد.
او از راه گروگانگیری و سرقت مسلحانه بیش از دو و نیم میلیارد تومان به دست آورده بود و این پول را در اختیار قاچاقچیان مواد‌مخدر قرار داده بود تا سود بیشتری نصیبش شود. می‌گفت به خاطر هدفی که داریم عیبی ندارد که از راه قاچاق مواد‌مخدر و دزدی پول به‌دست بیاوریم.
عملیات های زیادی ترتیب داده شد. سال 1385 نقشه ربودن یک کارخانه‌دار کشیده شد تا از او اخاذی شود. اما به اشتباه فرد دیگری که با کارخانه‌دار دوست بود ربوده شد. در آن ماجرا بعد از اخاذی 40 میلیون تومانی گروگان کشته شد.
در عملیات تروریستی تاسوکی که اواخر سال 84 رخ داد گروه ریگی برای قاچاق مواد‌مخدر به ایران آمد. هنگام بازگشت، در جاده زاهدان- زابل، با مسدود کردن جاده و حمله به مردم 22 نفر شهید شدند، 7نفر مجروح شدند و 7 نفر به گروگان گرفته شدند که همه از مردم عادی بودند. 8 خودرو هم به آتش کشیده شد.
تاسوکی پایان قتل عام نبود.
عملیات نوبندیان گام بعدی بود. مرداد ماه سال 1386 بود که در مسیر چابهار- نوبندیان، 22 نفر گروگان و آتش زدن 8 ماشین حاصل این عملیات بود.
در حادثه ای دیگر، در مهرماه بیش از چهل نفر از جمله تعدادی از فرماندهان و نفرات سپاه پاسداران در یک انفجار انتحاری در گردهمایی ریش سفیدان محلی و فرماندهان سپاه پاسداران در پیشین، واقع در استان سیستان و بلوچستان کشته شدند و گروه جندالله مسئولیت این عملیات را برعهده گرفت.
دستگیری عبدالمالک ریگی سرکرده گروه جندالله نمود بارز قدرت و توان امنیتی و اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی ایران است.

ریگی که بود؟
شایسته است پیش از پرداختن به نوع دستگیری و واکنش های موجود دول حمایت گر از تروریسم در منطقه به این بپردازیم که عبدالمالک ریگی که بود یا بهتر بگوییم وی چگونه فردی بود که از سوی استکبار مورد حمایت قرار می گرفت؟
او تا کلاس اول راهنمایی بیشتر درس نخوانده است. بعد از آن مدتی دستفروشی می‌کرد و مدتی هم سی‌دی و مشروبات الکلی می‌فروخت تا اینکه یکباره حدود 2 سال غیبش زد و به قول برادرش بعدها مشخص شد که در این مدت نزد فردی مشغول تحصیل بوده و از آنجا بود که گرایشات عجیب و غریب پیدا کرد.
وقتی برگشت با خود شعار باز پس‌گیری حقوق افراد بلوچ و اهل تسنن را آورده بود و به این ترتیب شروع به تشکیل یک گروه کوچک کرد.
به منظور رسیدن به اهداف طراحی شده، عبدالمالک اعضای گروهش را از بین جوانان کم سن و سال و کم سواد انتخاب می‌کرد تا بتواند آنها را با ادعاهای دروغش درباره شیعیان فریب داده و تحت‌تأثیر قرار دهد.
به اظهار برادرش که چندی پیش دستگیر شد، به همین دلیل است که شما حتی یک نفر تحصیل‌کرده و با سواد در بین اعضای گروه عبدالمالک نمی‌بینید.
اما این برادر اغفال شده حرف های دیگری هم برای گفتن از عبدالمالک دارد و آن اینکه: "او با روایت‌های مذهبی علیه شیعیان که بعدا متوجه شدم همه آنها ساختگی و جعلی بوده‌اند، مرا اغفال کرد. ما هم حرف‌هایش را باور کردیم و به کشتن هموطنان بیگناهمان دست زدیم. عبدالمالک می‌گفت اگر هر کدام از ما در حرف‌های او شک کند کافر شده است و ریختن خون او حلال است. برای همین بود که اگر هم نمی‌خواستیم، مجبور بودیم که حرف‌هایش را قبول کنیم چون اگر این کار را نمی‌کردیم، ما هم کشته می‌‌شدیم."

ساندویچی از استکبار
واضح است این نوع از تفکرات عبدالمالک برای دولت هایی که سال ها است اختلاف میان اهل تسنن و تشیع را دنبال و از نفاق میان این دو احساس رضایت می کنند از حمایت عبدالمالک که فردی بومی و آشنا به منطقه و حساسیت های قومی و مذهبی است بهره مناسب را ببرند.
از همین رو بریتانیا و آمریکا وارد گود می شوند و با در اختیار گذاشتن امکانات ماهواره ای و نظامی تلاش می کنند با یکدیگر رقابت کنند.
او علاوه بر اینها با آمریکایی‌ها ارتباط داشت و از آنها پول‌ کلانی می‌گرفت. سال 85 هم 150 هزار دلار به همراه یک تلفن ماهواره‌ای و یک لپ‌تاپ به عبدالمالک دادند.
او از پشتیبانی مالی گروههای مالی و مدارس دینی وهابی برخی کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز برخوردار بود.
این امکانات نشانگر پشتیبانی مالی گسترده از این جریان توسط قدرتهای فرا منطقه ای است.
اگرچه دول منطقه هم مانند سعودی ها، پاکستانی ها،اماراتی ها برای جلب عبدالمالک و حمایت از اقدامات شرورانه او چیزی کم نگذاشته اند.
حتی در بسیارى از عملیات مسلحانه این گروه، شیوه هاى کار طرفداران القاعده و الزرقاوى در عراق، به شکل گسترده اى تقلید مى شد.
ناگفته نماند ریگی از شبکه اینترنت و همچنین از رسانه هاى گروهى تلویزیونى و رادیویى عمدتأ وابسته به سلطنت طلبان، در انعکاس خبر عملیات و طرح دیدگاهایش استفاده مى کرد.
مصاحبه مجله الکترونیک روزآنلاین با وی و تلویزیون ماهواره ای صدای آمریکا که در سال 1386با عبدالمالک ریگی، تروریست متواری با عنوان رهبر جنبش مقاومت مردمی ایران! گفتگو کرد از دیگر مواردی است که چتر حمایتی آمریکا را از این تروریست نشان می دهد.

صحنه های اقتدار و واکنش های مضحک!
سربازان گمنام امام زمان(عج) با اقدامات اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی، توانستند یکی از پیچیده ترین عملیات سال های اخیر را شکل دهند و فردی را که با حمایت های سیاسی، مالی و لجستیکی غرب و عرب هرگز تصور نمی کرد گرفتار شود را در نهایت ناباوری غافلگیر ساخت.
ریگی که رویای بلوچستان بزرگ را در سر می پروراند و به حمایت آمریکایی ها در کمپ القاعده در کوه سرباز مشغول عملیات علیه ایران بود یا وقتی که به منظور رسیدن به این هدف در آوریل 2008 با فرمانده ناتو در افغانستان مذاکره کرد تصور نمی کرد امروز در بند جمهوری اسلامی ایران گرفتار شود که از شوک حاصله حاضر به قبول واقعیت نباشد.
عملیات دستگیری عبدالمالک ریگی را می توان دستاوردی بزرگ برای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران دانست که با توجه به حضور ریگی در خارج کشور و حمایت سرویس های اطلاعاتی غربی و عربی از او با همکاری وزارت خارجه، نیروی انتظامی، نیروی هوایی و وزارت کشور به صورت یک کار تیمی تدارک دیده شد.
وقتی هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی و "حمزه" همراه وی توسط دو فانتوم محاصره و مجبور به فرود شد حباب قدرت وی و حامیانش در هم ریخت و ریگی هر چه بیشتر در تور چند روزه اطلاعاتی ایران گرفتار شد.
اما نحوه دستگیری ریگی مانند دیگر اقدامات قهرمانانه سربازان گمنام امام زمان (عج) واکنش های متفاوتی از سوی غرب و رسانه های وابسته داشت.
چنانکه شبکه ماهواره ای بی بی سی فارسی اعلام کرد: "آمریکا و بریتانیا اتهام ایران مبنی بر حمایت از عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جندالله (جنبش مقاومت مردمی ایران) را رده کرده اند. همچنین گروه جندالله آمریکا و انگلیس و سازمان های اطلاعاتی منطقه را به همکاری با جمهوری اسلامی برای دستگیری رهبر خود متهم کرده است."
مجری خبر این شبکه وابسته به دولت انگلیس افزود:" دولت بریتانیا نیز روز سه شنبه از دستگیری عبدالمالک ریگی، استقبال کرد و آن را ضربه ای به تروریسم دانست. یک مقام وزارت امور خارجه بریتانیا عبدالمالک ریگی را تروریستی نامید که به گفته او، حملات وقیحش به مرگ بسیاری از ایرانیان بیگناه منجر شده است."
اما حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات هم در یک نشست خبری که بعد از ظهر سه شنبه در تهران برگزار شد بار دیگر آمریکا و بریتانیا را به حمایت از عبدالمالک ریگی متهم کرد چرا که ریگی از آمریکا کارت شناسایی پاکستانی و گذرنامه تهیه کرده بود.
همانطور که گروه جندالله به تبعیت از آمریکا و انگلیس هشدار داد "رژیم باید منتظر حملاتی باشد که هرگز به فکر و خیالش هم نبوده است. رهبر بزرگوار(!) جنبش مقاومت در یک عملیات تروریستی و با همکاری سرویس های اطلاعاتی غرب از جمله سیا و اطلاعات افغانستان و اطلاعات پاکستان دستگیر و به رژیم ایران تحویل داده شد."
دیگر واکنش رسانه های غربی، به نوع دستگیری ریگی بود.
سران این رسانه که اوج قدرت نهادهای امنیتی و انتظامی همچنین توان نظامی ایران را برنمی تابند اظهار داشتند ریگی یک هفته قبل توسط دولت پاکستان دستگیر شده بود که به تازگی به دولت ایران تحویل داده شد.
رسانه های غربی که آرام و قرار نداشتند بار دیگر اظهار داشتند: "در صورتی که خبر بازداشت عبدالمالک ریگی در خارج از ایران صحت داشته باشد، مشخص نیست که آیا ماموران ایرانی او را دستگیر کرده اند یا اینکه رهبر جندالله در خارج بازداشت و سپس تحویل جمهوری اسلامی شده است. البته تلویزیون الجزیره به نقل از خبرنگارش در اسلام آباد گفته که آقای ریگی هفته گذشته از سوی پاکستان دستگیر و تحویل مقامات ایرانی شده بود."
در همین حین یکی از روزنامه‌های پاکستان با نام "داون" با اشاره به خبر دستگیری سرکرده اشرار شرق ایران، بازداشت وی توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) را "نعمت بزرگ خدا " برای ملت و دولت پاکستان قلمداد کرد.
این روزنامه پاکستانی در ادامه نوشت که دستگیری سرکرده اشرار شرق ایران در حقیقت یک پیروزی بزرگ و یک نعمت خدادادی بزرگ برای کشور پاکستان بود، زیرا به یک دوره طولانی از سوءتفاهم‌های موجود بین مقامات ارشد سیاسی و نظامی ایران و پاکستان پایان داد و تنشهای موجود را رفع کرد.
پیش از این بارها اعلام شده بود که برخی از عناصر اطلاعاتی و نظامی پاکستان با ریگی ارتباط دارند و این سرکرده تروریست‌ها براحتی به این کشور رفت و آمد می‌کند، بنا بر این دستگیری توسط نیروهای ایرانی به این اظهارات و اتهامات پایان داد.



رهروان شهادت ::: یکشنبه 88/12/23::: ساعت 8:15 صبح

مسئول مرکز بررسی و مبارزه با جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران گفت: نیروهای اطلاعاتی سپاه در سلسله ای از عملیاتهای پیچیده، 5 شبکه‌ سازمان‌یافته سایتهای مستهجن را منهدم کردند.
مسئول مرکز بررسی و مبارزه با جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران گفت: نیروهای اطلاعاتی سپاه در سلسله ای از عملیاتهای پیچیده، 5 شبکه‌ سازمان‌یافته سایتهای مستهجن را منهدم کردند.
به گزارش خبرنگار مهر در همدان، سرهنگ محمد صادقی عصر چهار شنبه در همایش آسیبهای اجتماعی در کانون فرهنگی بسیج همدان اظهار داشت: با تلاش شبانه روزی نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شبکه های ضد دینی، ضد فرهنگی و ضد ارزش‌های انقلاب اسلامی که به زبان فارسی در اینترنت فعالیت می‌کردند، شناسایی و منهدم شدند.

وی با بیان اینکه این شبکه ها، 96سایت مرجع راه اندازی کرده بودند، افزود: هر یک از این شبکه ها حدود 300 هزار عضو داشتند که با تلاش سپاه لایه های میانی آنها و سر منشا این شبکه ها که بیشتر خارج از کشور بودند، دستگیر شدند.

صادقی با بیان اینکه شبکه های سازمان یافته سایبری در حوادث و اغتشاشات قبل و بعد از انتخابات نقش مهمی داشتند و طرحهای خود را از طریق شبکه ها انجام می دادند، اضافه کرد: فعالیت و رویکرد اخیر شبکه های اینترنتی فعالیت علیه نظام و ارزش های دینی و اعتقادی است.

وی با اهمیت دانستن مقابله با تهاجم فرهنگی و تهدید نرم افزود: مقام معظم رهبری در مقاطع مختلف بر مقابله با ناتوی فرهنگی و جنگ نرم رهنمودهایی داشتند و در مناسبت های مختلف بر این امر تاکید کردند.



رهروان شهادت ::: یکشنبه 88/12/23::: ساعت 8:7 صبح

پس از ماه ها فعالیت اطلاعاتی مرکز بررسی جرایم سازمان یافته سایبری سپاه و با هماهنگی قوه قضاییه صورت گرفت
در پی انهدام تعدادی از شبکه های سازمان یافته جنگ سایبری آمریکا در کشور و دستگیری عناصر اصلی و فعال آنها، روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران اطلاعیه ای صادر کرد.

به اطلاع مردم شریف و عزیز ایران می‌رساند، با عنایت و نصرت خداوند متعال و تلاشهای بی‌وقفه و شبانه‌روزی پاسداران حریم امنیت کشور و فرزندان انقلابی شما ملت غیور، تعدادی از مهم‌ترین شبکه‌های سازما‌ن‌یافته جنگ سایبری آمریکا که توسط گروههای ضدانقلاب راه‌اندازی شده بود، با انجام سلسله اقدامات و عملیات پیچیدة امنیتی در حوزة فناوری اطلاعات و ارتباطات، برخی از متهمان و عناصر مرتبط و مؤثر آن‌ها شناسایی گردیده و 30 نفر از آن‌ها دستگیر شدند.
در سال 2006 میلادی در اجرای طرح «بی‌ثبات‌سازی ایران» که توسط سازمان سیا تهیه و با اختصاص بودجه چهارصد میلیون دلاری توسط کنگره آمریکا، با دستور «بوش» ابلاغ و عملیاتی شد. راه‌اندازی نوعی جدیدی از «جنگ اطلاعاتی» موسوم به جنگ «سایبری» در دستور کار دولت آمریکا قرار گرفت که با استفاده از عوامل گروهک‌های ضدانقلاب از جمله منافقین، سلطنت‌طلبان و برخی گروهک‌‌های دیگر، مورد توجه آمریکایی‌ها قرار گرفت. در این راستا تأسیس شبکه موسوم به «ایران پراکسی» از جمله مهم‌ترین اقداماتی است که در این سال با بودجه‌ای بالغ بر 50 میلیون دلار توسط سازمان سیا و تحت پوشش دفتر IBB وزارت امور خارجه آمریکا فعال گردید.
تخلیه بانک‌های اطلاعاتی کشور، نفوذ و خرابکاری در سایت‌های اینترنتی ایران، مبارزه با فیلترینگ در داخل کشور، ایجاد امنیت برای کاربران شبکه مجازی علیه جمهوری اسلامی، ایجاد بستر ارتباط امن تلفنی و دیتا برای مصاحبه با رادیو فردا، رادیو زمانه، شبکه تلویزیونی صدای آمریکا (VOA) و سایر رسانه‌های غربی، در زمره مأموریت‌های شبکه ایران پراکسی بود. سازمان سیا با ایجاد این سرویس سایبری، تنها در حوادث اخیر با تولید و انتشار بیش از هفتاد میلیون «فیلترشکن»، جنگ روانی پردامنه‌ای را علیه جمهوری اسلامی سازماندهی کرد. عناصر داخلی این شبکه که حقوق ماهیانه قابل توجهی دریافت می‌کردند، پس از شناسایی و دستگیری، اعتراف نموده‌اند که نرم‌افزارهای فیلترشکن شبکه «ایران پراکسی» مجهز به قابلیت‌های تخلیه اطلاعات خصوصی و خانوادگی افراد نیز بوده و متأسفانه در حجم وسیعی برای اهداف جاسوسی مورد استفاده قرار گرفته است.
از دیگر اقدامات آمریکا در زمینه راه‌اندازی شبکه پوششی برای منافقین موسوم به «فعالان حقوق بشر»، می‌باشد. این شبکه ابتدا در سال 1384 توسط دو عضو این گروهک به نام‌های «صادق نقاش‌کار» و «بهروز جاوید تهرانی» (از عناصر دستگیر شده در ماجرای هجده تیرماه 1378) تأسیس گردید و مدیریت آن به اعضای ناشناخته این گروهک به‌ نام‌های «کیوان رفیعی»، «جمال حسینی» و «احمد باطبی» سپرده شد.
در سال 1387 افراد مذکور با همکاری برخی گروهک‌های ضدانقلاب از کشور متواری می‌گردند و پایگاه‌های این شبکه را در آمریکا و برخی کشورهای غربی و یکی از کشورهای همسایه راه‌اندازی نموده و سپس از طریق فضای مجازی، اقدام به عضوگیری در سراسر کشور می‌کنند و با تمرکز بر روی یکی از جریان‌های دانشجویی، عناصری از این جریان به نام‌های «س .ح» و «م.‌ پ» را جذب می‌نمایند.
هم‌زمان به منظور تسهیل و گسترش فعالیت‌های این شبکه، در اقدامی هماهنگ از سوی برخی از کشورهای اروپایی، نام گروهک منافقین نیز از لیست گروه‌های تروریستی خارج گردید.
این شبکه که برخی از اعضای آن از پیروان یکی از فرقه‌های ضاله هستند، پس از جذب افراد از طریق اینترنت، آنان را برای آموزش به مقر منافقین در عراق و دیگر کشورهای مورد نظر منتقل می‌نمودند.
شبکه مذکور پس از وقوع فتنه اخیر، تلاش کرد ضمن شبکه‌سازی گسترده در فضای مجازی با انتشار اخبار خلاف واقع و کذب، کاربران اینترنتی را تحت پوشش و تأثیر خود قرار دهد. هم‌چنین کمیته وکلا و خبرگزاری هرانا از دیگر مجموعه‌های مرتبط می‌باشد که در یکی از آخرین اقدامات، عناصر این شبکه و با حمایت‌های برخی از کشورهای اروپایی در نشست موسوم به سازمان‌های غیردولتی در ژنو شرکت داده و در آستانه نشست پنج به علاوه یک، به ارائه آمار و اطلاعات کذب، اقدام به فضاسازی روانی علیه جمهوری اسلامی نمود.
این شبکه از طریق برخی عوامل خود، دارای ارتباطات گسترده‌ای با بالاترین سطوح هیأت حاکمه آمریکا است از حمایت دولت‌مردان آمریکا برخوردار می‌باشد.
عوامل اصلی این شبکه، اهداف خود را از طریق برخی کشورهای غربی از جمله آمریکا به لایه‌های میانی و فعال مجموعه منتقل کرده و متأسفانه با جذب و سوءاستفاده از کاربرانه ایرانی از آنان به عنوان عضو، بهره‌برداری می‌نمودند.

اهم اقدامات این شبکه عبارت است از:

1- ایجاد شبکه جمع‌آوری اطلاعات جاسوسی، به‌ ویژه شناسایی دانشمندان هسته‌ای کشور
2- شناسایی، جذب و سازمان‌دهی ایرانیان خارج از کشور در برخی از کشورها مانند آمریکا، کانادا، آلمان، فرانسه و ترکیه
3- تهیه گزارش به منظور جریان‌سازی و جنگ روانی علیه نظام جمهوری اسلامی و مقدسات دینی و ارسال آن به رسانه‌های خارجی، سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشر
4- برگزاری تجمعات غیرقانونی و تشویق به حضور در اغتشاشات پس از انتخابات
5- انشتار اخبار خلاف واقع از جمله کشته شدن هفتادو دو نفر در حوادث پس از انتخابات و دستگیری و کشته شدن سعیده پورآقایی تحت عنوان فرزند شهید
6- حمایت خبری و رسانه‌ای از گروهک‌های تروریستی ریگی و انجمن پادشاهی
7- انتقال غیرقانونی متهمین و افراد مسئله‌دار به خارج از کشور از طریق گروهک‌های ضدانقلاب
8- انجام اقدامات ایذایی و هکری و نفوذ به سِروِرهای دولتی در جهت دسترسی غیرمجاز به اطلاعات محرمانه کشور جهت ارسال به سرویس‌های جاسوسی و تکمیل بانک اطلاعاتی آنان
9- برنامه‌ریزی برای اختلال در سیستم مدیریت شهری و شبکه خدمات‌رسانی از جمله سامانة سوخت‌رسانی به منظور ایجاد نارضایتی مردمی
10- ایجاد پوشش‌های امنیتی برای ورود به فاز اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی

عناصر اصلی این شبکه در داخل کشور دستگیر و برای تعدادی از عناصر خارج از کشور که در آمریکا به سر می‌برند، مراتب به پلیس بین‌الملل (اینترپُل) جهت اقدامات بعدی اعلام گردیده است.
در پایان از پاسداران حریم امنیت مردم که با اشراف اطلاعاتی و تسلط کامل، این عوامل و عناصر وابسته و ضدانقلاب را شناسایی و دستگیر نموده‌اند تقدیر و تشکر بعمل می‌آید.
اهم اقدامات و اقاریر متهمین این شبکه‌ها در اطلاعیه‌های بعدی به اطلاع عموم ملت شریف ایران خواهد رسید.




رهروان شهادت ::: یکشنبه 88/12/23::: ساعت 7:57 صبح

<   <<   66   67   68   69   70   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 38


بازدید دیروز: 160


کل بازدید :146463
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<