همانا خدا بر عهده شما واجبهایى نهاده ، آن را ضایع مکنید و حدودى برایتان نهاده از آن مگذرید و از چیزهایى تان بازداشته حرمت آن را مشکنید و چیزهایى را براى شما نگفته و آن را از روى فراموشى وانگذارده ، پس خود را در باره آن به رنج میفکنید . [نهج البلاغه]

فرهنگی سیاسی اجتماعی

عده ای اطراف مرا گرفتند تا در مقابل ایشان بایستم؛ توی دهن آنها زدم

پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، به مناسبت فرارسیدن ایام ارتحال یادگار حضرت امام (ره) با انتشار خاطرات منتشر نشده محمد نبی حبیبی دبیر کل موتلفه از مرحوم سید احمد خمینی، از نحوه تعامل و برخورد آن مرحوم با فتنه گرانی که سعی در القا اختلاف بین ایشان و رهبر معظم انقلاب داشته اند پرداخته است.

به گزارش رجانیوز، یادگار حضرت امام در این سخنان با اشاره به توطئه برخی اطرافیان به برخود قاطع خود با ایشان اشاره کرده و از نحوه مدیریت کشور توسط مقام معظم رهبری ابراز شادمانی نموده است.

این در حالی است که در ماه های اخیر و پس از انتخابات، جریان فتنه با هدف سو استفاده از بیت حضرت امام برنامه های متعددی را تدارک دیده بود. هر چند برخی مواضع و اقدامات سید حسن خمینی نیز در این میان با انتقاداتی از سوی یاران انقلاب روبرو بوده است، اما به نظر می رسد بازخوانی این خاطرات راهگشای مواضع آینده سیاسی باشد:

توی دهن آن‌ها زدم

در بهمن سال 1369 - حدود نوزده ماه پس از رحلت حضرت امام- به اتفاق جناب آقای حاج محسن رفیق‌دوست با مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین حاج احمد خمینی(رحمة‌الله‌علیه) ملاقات خصوصی داشتیم. در این ملاقات، این‌جانب به ایشان عرض کردم که شما چند روز پیش جمله‌ای فرمودید و رسانه‌ها هم پخش کردند که به سهم خودم لازم می‌دانم از جناب‌عالی تقدیر و تشکر کنم. ایشان پرسیدند کدام جمله؟ عرض کردم جمله‌ی شما این بود که "هرکس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است، در خط آمریکاست." حاج احمد آقا فرمودند: "آقای حبیبی! من این جمله را با اعتقاد کامل به آن، بیان کردم و جداً معتقدم، هرکس این تفاوت را قائل باشد، بخواهد یا نخواهد در خط آمریکا است." و اضافه نمودند: "یکی از موارد شگفتی من این است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این حدود نوزده ماه، چگونه توانسته‌اند تعادل و توازن در کشور را مدیریت کنند؟ چون عوامل مهمی برای برهم زدن این تعادل و توازن و ایجاد بحران وجود دارد."

حاج احمد آقا در ادامه گفتند: "آن‌هایی [تعبیری به کار بردند] که می‌گویند آیت‌الله خامنه‌ای نه! پس می‌گویند چه کسی؟ مثلاً می‌گویند فلانی! او خانه‌ی خودش را هم نمی‌تواند اداره کند." [البته مرحوم حاج احمد آقا اسم بردند] ایشان اضافه کردند: "عده‌ای خاص بعد از رحلت حضرت امام(ره) و انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبر انقلاب، آمدند اطراف مرا گرفتند که شاید به زعم خویش مرا در مقابل ایشان بتراشند. من متوجه این توطئه بودم و توی دهن آن‌ها زدم و معتقدم کسی که می‌تواند بعد از رحلت حضرت امام(ره) بار این مسؤولیت را به خوبی به دوش بکشد، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هستند."

خودِ شما!

این‌جانب به مرحوم حاج احمد آقا عرض کردم که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اولین خطبه‌ی نماز جمعه‌ی بعد از رحلت حضرت امام(ره)، اشاره به گفت‌وگوی امام(ره) با شما داشتند که هنگام پخش تصویر ملاقات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (رئیس محترم جمهوری وقت) با رئیس‌جمهوری کره شمالی از سیمای جمهوری اسلامی صورت گرفت. حضرت امام(ره) به شما (حاج احمد آقا) فرموده بودند که این آقا (حضرت آیت‌الله خامنه‌ای) شایستگی رهبری را دارا هستند. اما سؤال این‌جانب از جناب‌عالی این است که شما خاطره‌ی دیگری که حضرت امام(ره) اشاره‌ی صریح به شایستگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بعد از خودشان داشته باشند، دارید؟ ایشان پاسخ مثبت دادند و چنین بیان نمودند: "در سال 1365 در روزی که سران قوای سه‌گانه‌ی کشور به اتفاق نخست‌وزیر در یکی از اتاق‌های بیت حضرت امام در جماران، با حضور این‌جانب جلسه داشتند. آیت‌الله منتظری هم تقریباً هم‌زمان با حضرت امام(ره) ملاقات داشتند. در مقطعی از جلسه‌ی سران سه قوه، امام(ره) وارد اتاق شدند، درحالی‌که از ملاقات آیت‌الله منتظری عصبانی بودند. بدون مقدمه گفتند که "من از اول هم با رهبری آقای منتظری بعد از خودم مخالف بودم، ولی مجلس خبرگان کاری کرده بود و من هم مصلحت را در سکوت دیدم. اما حالا در جمع شما می‌گویم که با رهبری آقای منتظری مخالفم."

با این مطلبی که فرمودند، سکوت سنگینی بر جلسه حاکم شد و پس از این سکوت آیت‌الله خامنه‌ای سکوت را شکستند و به امام عرض کردند که احترام ما به آقای منتظری به‌خاطر این است که شاگرد شما بوده‌اند، سابقه مبارزه دارند و... اما حالا اگر آقای منتظری نه، پس چه کسی؟ امام بدون لحظه‌ای تأمل دست‌شان را به طرف آیت‌الله خامنه‌ای نشانه گرفتند و فرمودند: "خود شما، به چه دلیل شما نمی‌توانید رهبر انقلاب باشید؟" بعد از این بیان صریح امام، سکوت مجددی بر جلسه حاکم شد و مجدداً آیت‌الله خامنه‌ای به حضرت امام عرض کردند که "من یک تقاضا دارم که حکم بفرمایید تا موضوع مورد بحث امروز جناب‌عالی را هیچ‌کس از افراد جلسه، حق بیان ندارند و راجع به آقای منتظری هروقت جناب‌عالی صلاح دانستید، خودتان مطلب را بیان بفرمایید." امام فرمودند: "آقایان حق ندارند در زمان حیات من که مطلبی را که امروز بیان کردم در جایی نقل کنند و لازم است این منع را به‌عنوان حکم تلقی کنند."




رهروان شهادت ::: چهارشنبه 88/12/26::: ساعت 9:33 صبح

همزمان با برنامه ریزی دستگاه دیپلماسی برای کاهش سطح روابط با دولت انگلستان، برخی اخبار تایید نشده از خروج دختران هاشمی رفسنجانی از کشور به مقصد یکی از کشورهای اروپایی و احتمالا انگلیس حکایت دارد.

به گزارش رجانیوز، بر پایه این اخبار، فاطمه و فائزه هاشمی همزمان با افزایش فشارها بر دستگاه قضایی مبنی بر محاکمه فرزندان هاشمی رفسنجانی، اخیرا ایران را به مقصد لندن ترک کرده اند.

تاکنون درباره اینکه این سفر در راستای سفرهاینوروزی خانواده هاشمی صورت گرفته است یا اینکه اهداف سیاسی و اقتصادی خاصی در پشت پرده آن وجود دارد، خبری منتشر نشده است.

فاطمه و فائزه هاشمی در حالی از کشور خارج شده و به پایتخت انگلیس سفر کرده اند که مهدی هاشمی، دیگر فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هم، حدود 200 روز پیش و برای آنچه یک "سرکشی کوتاه به برخی واحدهای خارج از کشور دانشگاه آزاد" خوانده شد، ایران را به مقصد لندن ترک کرده است.

پسر هاشمی رفسنجانی اما، با وجود هشدار دادستان کل کشور و دادستان تهران و نیز اعتراض های گسترده مبنی بر لزوم بازگشت به کشور و پاسخگویی به اتهاماتش، تاکنون اعتنایی به این موضوع نکرده است.

به دنبال این بی تفاوتی بود که برخی نمایندگان مجلس خواستار کمک گرفتن از پلیس بین الملل برای بازگرداندن مهدی هاشمی به کشور شده اند. این در حالی است که هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سوال دانشجویان مشهدی پیرامون خروج مهدی از کشور گفته بوده که از وی خواسته است تا تکمیل تحصیلاتش در خارج از کشور بماند.

فاطمه و فائزه هاشمی در شرایطی به برادرشان در لندن پیوسته اند که موضع‌گیری‌های آنان در جریان ناآرامی های پس از انتخابات چندین بار در صدر اخبار منابع خبری قرار گرفته است. البته نقش و حضور فائزه هاشمی پررنگ از خواهرش بوده است.

حضور در اغتشاشات روز 30 خرداد، 16 آذر و روز عاشورا از جمله اقدامات جنجالی دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است که به دنبال انتشار فیلم های آن در اینترنت اعتراض های مختلف مردمی را به همراه داشته است.

در پاسخ به همین اعترضات بود که مرتضی بختیاری، وزیر دادگستری، چندی پیش با اشاره به خواست عامه مردم برای رسیدگی به اتهامات مهدی و فائزه هاشمی تصریح کرد: برای مهدی و فائزه هاشمی پرونده قضایی تشکیل شده است.

با اینحال برخی اخبار نیز از بازگشت فاطمه از این سفر حکایت دارد اما مشخص نیست که فائزه هاشمی به قصد ماندن در انگلیس به این سفر رفته است و یا آنکه این سفر جز سفرهای نوروزی خانواده هاشمی محسوب می شود.




رهروان شهادت ::: چهارشنبه 88/12/26::: ساعت 9:31 صبح

شاید در روزهای ابتدایی حضور باراک اوباما در کاخ سفید برای کارشناسان سیاسی مشخص نبود که رئیس جمهور جدید آمریکا قرار است از چه رهیافتی برای پیگیری سیاست خارجی و امنیتی دولت خود استفاده کند. اما در ماه‌های اخیر با اهمیت دادن وی و مشاوران و نزدیکانش به مساله تاثیر بر افکار عمومی و اصطلاحا خیابان‌ها در سیاست‌خارجی تقریبا همه چیز به صورت واضح و شفاف مشخص شده است. کم نیستند مراکز تحقیقاتی امنیتی و استراتژیک که به عنوان اتاق فکر دولت اوباما را در پیدا کردن روش‌های اجرایی این رهیافت یاری می‌رسانند. این مراکز با اصل قرار دادن دیپلماسی عمومی و عملگر‌های تاثیرگذار بر روی افکار و پیام‌های رسانه‌ای نوعی عملیات روانی را طرح‌ریزی کرده که بر مبنای روانشناسی سیاسی عمل می‌کند و با هدف ابزار قرار دادن ذهن مردم جامعه هدف، جهت اجرای سیاست‌های کلی آمریکا را در این کشورها برنامه ریزی می‌کنند.

موسسه "مطالعات خاورنزدیک واشنگتن " اخیرا گزارشی با موضوع استفاده از اهرم‌های اطلاعاتی برای فشار به ایران منتشر کرده است. این گزارش به قلم "مایکل آیزنشتات " کارشناس ارشد و مدیر موسسه "مطالعات نظامی و امنیتی واشنگتن " است. آیزنشتات همچنین متخصص مسائل امنیتی اعراب-رژیم صهیونیستی و خلیج فارس بوده ودر حوزه‌هایی چون نیروهای نظامی خاورمیانه، تسلیحات جنگی متعارف و نامتعارف، گسترش تسلیحات هسته‌ای در منطقه و سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه به نهادهای آمریکایی مشاوره می‌دهد.
آیزنشتات در این گزارش ابتدا از دید استراتژیک دولت آمریکا در رویارویی با ایران انتقاد کرده و سپس خواستار راه‌اندازی یک "برنامه استراتژیک " برای قدرتمندسازی نیروهای مخالف داخلی در ایران و ایجاد شکاف در جمهوری اسلامی می‌شود، تا ایران به سمتی هدایت شود که برای کاهش فشار خارجی که به صورت داخلی نمود پیدا کرده از اهداف استراتژیک خود- مانند برنامه هسته‌ای و غنی‌سازی خود- صرف‌نظر کند.


آیزنشتات می‌نویسد:
"تصمیمات اخیر ایران در جبهه هسته‌ای - رد پیشنهاد غنی‌سازی اورانیوم در خارج، رد درخواست‌های سازمان ملل برای توقف برنامه‌های غنی‌سازی و تصمیم برای غنی‌سازی اورانیوم به میزان 20 درصد - به احتمال قریب به یقین باعث اعمال تحریم‌های چند جانبه جدید علیه این کشور خواهند شد. با این حال حمایت بین‌المللی از تحریم‌هایی که می‌توانند تأثیر قطعی بر تصمیم‌گیری ایران بگذارند، به میزان کافی وجود ندارد. با توجه بدین مسأله، آمریکا باید راه‌هایی بیابد تا تأثیر تحریم‌های کنونی و جدید را افزایش دهد و در همین حین از منابع فشار که قبلا مورد استفاده قرار نگرفته‌اند، علیه تهران بهره برد.
شاید بهترین و مناسب‌ترین گزینه به راه‌اندازی یک برنامه ارتباطات استراتژیک باشد. در این برنامه باید از همه امکانات در دسترس دولت آمریکا بهره برد تا پارانویای [بیماری سوء‌ظن شدید] رژیم، نگرانی‌های آن در مورد قدرت و استحکام نیروهای مخالف داخلی، و شکاف‌های پنهان و پیدا در داخل رژیم و میان رژیم و مردم به بازی گرفته شوند. هدف از این برنامه پدید آوردن وضعیتی است که در آن تهران احساس کند مجبور است فشارهای خارجی ناشی از این برنامه ارتباطات استراتژیک را کاهش دهد و از طرف دیگر چالش‌های وارد آمده از جانب مخالفین داخلی را نیز مدیریت نماید.
سیاست‌گذاران آمریکایی در مورد تأثیرگذاری منابع غیرمحسوس فشار به مانند فعالیت‌های اطلاعاتی دچار تردید هستند. اما تجربیات ایران و دیگر جاها نشان می‌دهند که چنین رهیافت‌هایی می‌توانند موفقیت‌آمیز باشند.


نقش تعیین‌کننده قدرت نرم
استفاده از کلمات، اعمال، و تصاویر تحریک‌کننده به عنوان بخشی از یک مبارزه دنباله‌دار برای ایجاد محیطی روانی در ایران بزرگترین منبع دست‌نخورده‌ای است که آمریکا می‌تواند از آن به عنوان اهرم فشار علیه جمهوری اسلامی استفاده کند. سیاست‌گذاران آمریکا حین ارزیابی توانایی‌های ایران برای آسیب زدن به منافع آمریکا بیشتر بر قدرت سخت‌افزاری رژیم ایران توجه می‌کنند، یعنی به: تسلیحات نامتعارف و توانایی‌های تروریستی ایران، آنگونه که در نیروهای قدس و حزب‌الله می‌بینیم؛ توانایی‌های دریایی (قایق‌های کوچک، مین‌ها، و موشک‌های ضد کشتی)؛ و برنامه‌های موشکی/ راکتی و هسته‌ای این کشور. این سیاست‌گذاران نقشی که قدرت نرم - بالاخص تبلیغات و جنگ روانی - در دفاع و سیاست خارجی ایران ایفاء می‌کند را نادیده می‌گیرند. آنها همچنین از آسیب‌پذیری‌های ایران نیز در این حوزه چشم‌پوشی می‌کنند؛ به هر حال کشوری که فرهنگ‌ سیاسی‌اش آمیخته از سوءظن، شایعه‌پراکنی، و تشریح تئوری‌های توطئه است، یقینا در مقابل عملیات‌های روانی و اطلاعاتی دارای آسیب‌پذیری زیادی خواهد بود.
با توجه به اتکای تهران به فعالیت‌های اطلاعاتی برای ارعاب دشمنان و ارتقای جایگاهش در میان حامیان خارجی و داخلی، این اغماض و سهل‌انگاری سیاستگذاران آمریکایی - که از فرضیات گوناگون در مورد اهمیت بعد روانشناختی در سیاست و استراتژی ناشی می‌شود - بسیار نگران‌کننده و خطرناک است. آمریکا مداوما عملیات‌های اطلاعاتی و روانی انجام می‌دهد تا از عملیات‌های نظامی‌اش پشتیبانی کند، اما ایران برعکس، عملیات‌های نظامی (یعنی نمایش قدرت و عملیات‌های تروریستی عواملش) انجام می‌دهد تا از عملیات‌های جنگ روانی و اطلاعاتی‌اش پشتیبانی کند.
تأکید زیاد تهران بر تبلیغات و جنگ روانی آمریکا، همچنین سرمایه‌گذاری زیادی که بر فعالیت‌های اینچنینی خود انجام می‌دهد نشان می‌دهند که این کشور اهمیت زیادی برای ابزار اطلاعاتی قدرت ملی قائل است. این مسأله در اعتقادی ریشه دارد (باوری که تا حدودی از قران اخذ شده) که بر اساس آن ابعاد روانشناختی و روحی نقش تعیین‌کننده‌ای در رقابت‌ها و مناقشات انسانی ایفاء می‌کنند. دو سلاحی که رژیم ایران بیشترین ترس را از آنها دارد عبارتند از: اطلاعاتی که تبلیغات و ایدئولوژی رسمی حکومتی را به چالش می‌کشد و همچنین محصولات فرهنگی که جامعه ایران را فاسد می‌کنند (که به نظر این رژیم بخشی از "تهاجم فرهنگی " خارجی هستند). دلیل این ترس کاملا واضح است. ایران از یک عمق جغرافیای قابل توجه بهره می‌برد که یک عامل بازدارنده قوی در مقابل تهاجمات خارجی است. مناطق هموار و پر جمعیت مرکز کشور در احاطه حلقه‌ای از کوه‌های ستبر قرار گرفته و به آسانی قابل دفاع هستند. اما در مقابل، هر کدام از شهروندان به طور بالقوه در برابر پیام‌های براندازانه‌ای قرار گرفته‌اند که به وسیله اینترنت، رادیو و تلویزیون‌های ماهواره‌ای وارد کشور می‌شوند.
این آسیب‌پذیری با حقیقت دیگری ادغام شده و تشدید می‌گردد؛ این حقیقت که بسیاری از ایرانیان خود را قسمتی از غرب می‌دانند و به جنبه‌های مختلف فرهنگ عامه‌پسند غربی جذب شده‌اند، فرهنگی که هم مورد اهانت و تحقیر رژیم واقع می‌شود و هم آن را می‌ترساند. [آیت‌الله] علی خامنه‌ای، رهبر معظم ایران، در سال 2003 و طی یک سخنرانی در تلویزیون دولتی ایران اظهار داشت که دشمنان ایران نیازی به "توپ، تفنگ و این قبیل چیزها " ندارند بلکه می‌خواهند "آن ارزش‌های فرهنگی را ترویج کنند که به فساد روح می‌انجامند. " وی در ادامه افزود:
آنها بارها بدین مسأله اذعان کرده‌اند. من اخیرا در اخبار خواندم که یک مقام ارشد یکی از مراکز سیاسی مهم آمریکا گفت: "باید برای آنها به جای بمب دامن‌های کوتاه بفرستیم. " او راست می‌گوید. اگر آنها بتوانند امیال جنسی را در هر کشوری برانگیزند، اگر اختلاط بی‌بندوبارانه زنانن و مردان را ترویج کنند، اگر جوانان را وادار به رفتاری نمایند که از لحاظ غریزی بدان تمایل دارند، دیگر هیچ نیازی به توپ و تفنگ علیه آن ملت نخواهد بود.
اعتقاد تهران به بعد روانشناختی از دکترین "مقاومت " این رژیم ناشی می‌گردد، دکترینی که مبارزات مسلحانه حماس و حزب‌الله علیه اسرائیل را نیز پی‌بندی می‌کند. بر اساس این دکترین آن کسی پیروز می‌شود که روحیه دشمنش را تخریب کند - البته نه با کسب قلمرو دشمن یا بنده شدن در میادین جنگ (آنگونه که مطابق دیدگاه سنتی است)، بلکه با مرعوب ساختن شهروندان دشمن، تخریب روحیه ارتش مقابل و انکار پیروزی‌های دشمن در میدان نبرد.
این باور رهیافت رژیم در برابر مخالفین داخلی را نیز شکل می‌دهد. مازیار بهاری، گزارشگر نیوزویک، در تشریح چگونگی بازداشت و شکنجه توسط مقامات ایرانی بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری 2009، به مطالبی اشاره نموده که به خوبی فرضیه ما را تشریح می‌کند:
یک بار با یکی از اعضای سابق گروه‌های چریکی اسلامی که هم‌اکنون وزیر شده بود مصاحبه‌ای انجام دادم. وی می‌گفت، مشکل پلیس مخفی شاه در این بود که فکر می‌کردند می‌توانند از طریق فشار روانی اراده یک زندانی را بشکنند اما این کارها اغلب باعث می‌شد عزم و اراده زندانی تقویت گردد. بعد از انقلاب برادران ما بدین توانایی دست یافته‌اند که روح یک مرد را بدون نیاز به اعمال خشونت زیاد به جسم وی بشکنند.
با توجه به همین عوامل می‌توان بیان کرد که چرا رژیم تهران تلاشی خستگی‌ناپذیر انجام می‌دهد تا حوادث را "تحریف " کند، دشمنان را با تمسخر و استهزاء تحقیر کند، و نفوذ آمریکا را با استفاده از دیپلماسی عمومی و عملیات‌های رسانه‌ای به تحلیل برد. رژیم ایران بنا بر همین عوامل ذکر شده ارگان‌های امنیتی، دانشگاه‌ها و عامه مردم را مداوما در معرض تلقینات فکری ایدئولوژیکی و مذهبی قرار می‌دهد. از نظر رژیم این کار باعث می‌شود آنها در برابر تأثیرات فرهنگی تحمیلی خارجی، پیام‌های سیاسی براندازانه، و جنگ روانی آمریکا مصون شوند.
افسران ارشد ارتش آمریکا در عراق و افغانستان بنا بر تجربه یاد گرفتند که عملیات‌های اطلاعاتی در منطقه خاورمیانه از اهمیتی اساسی برخوردار است اما بسیاری از تصمیم‌گیرندگان مستقر در واشنگتن توجه کافی بدین عوامل مبذول نمی‌دارند. به نظر افسران مستقر در عراق این عملیات‌ها یکی از قویترین سلاح‌های مبارزه با شورش‌ها و تروریسم، و یکی از مهمترین ابزار مبارزه با نفوذ ایران در عراق و جاهای دیگر هستند.


* آیا می‌توان با استفاده از عملیات‌های اطلاعاتی انقلاب به راه انداخت و یا در جنگ‌ها پیروز شد؟

ایران با استناد به سابقه تاریخی خودش معتقد است که عملیات‌های روانشناختی و تبلیغات از اهمیتی کلیدی در جنبش‌های انقلابی و جنگ‌ها برخوردار هستند. در ایران زمان شاه، پخش گسترده نوار سخنرانی‌های آیت‌الله روح‌الله خمینی به موفقیت انقلاب و شناخته شدن وی به عنوان رهبر آن کمک زیادی رساند. در آن زمان تبلیغات ماهرانه‌ای برای فرار سربازان از ارتش شاه و ارعاب بسیاری از آنهایی که به نظم قدیمی وفادار مانده بودند، انجام می‌گرفت.
در جنگ چریکی بلند مدت حزب‌الله علیه اسرائیل در جنوب لبنان (2000-1982)، این گروه نیز یکسری عملیات‌های روانشناختی انجام داد که در تحلیل حمایت داخلی اسرائیلی‌ها از اشغال جنوب لبنان بسیار حائز اهمیت بود و بالاخره باعث عقب‌نشینی ارتش اسرائیل در می 2000 شد.
همین اواخر، فیلم‌های ویدئویی موبایل‌ها در مورد وحشی گری‌های نیروهای امنیتی ایران علیه معترضین مخالف در جریانات بعد از انتخابات ژوئن از سوی دیگر در سال 2009، تصاویر مربوط به کشته شدن ندا آقا سلطان در تظاهرات 20 ژوئن و مراسم تدفین سهراب اعرابی، تأثیر بسیار زیادی در عملیات روانی علیه جمهوری اسلامی داشته‌اند.
این درس‌های مرتبط با اهمیت حیاتی عوامل روانشناختی تنها در مورد ایران مطرح نیستند. تعدادی از وقایع عمده در تاریخ نظامی آمریکا را می‌توان به تغییرات چشمگیر در محیط‌‌های روانشناختی بین‌المللی و داخلی نسبت داد.
برای مثال، در عملیات "تت " در اوایل سال 1968، تلفات نیروهای آمریکایی و ویتنامی بسیار کمتر از نیروهای ویئتنام جنوبی بود با این حال تصاویر تلویزیونی این عملیات که در سایگون ضبط شده بود نقطه عطفی در حمایت‌های داخلی از جنگ ویتنام شد و افکار عمومی آمریکا را علیه این جنگ تهییج کرد. به همین ترتیب تصاویر مربوط به زندان ابوغریب در آوریل 2004 باعث بروز یک عقب‌نشینی استراتژیک شد، مسأله‌ای که آمریکا هنوز هم از تبعات آن خلاصی نیافته است.
بر عکس، موفقیت "موج جدید " [برنامه اوباما برای افزایش نیرو در عراق] بیشتر مرهون تأثیر روانشناختی حضور مداوم نیروهای ائتلاف در اکثر نقاط بغداد و حومه آن بود. این حضور باعث شد ترس مردم برای همکاری با نیروهای آمریکایی و نیروهای امنیتی عراقی در مبارزه با القاعده بریزد. علاوه بر این باعث شد همگان چنین بپندارند که دیگر ورق بر ضد تروریست‌ها و نیروهای شورشی برگشته است.
بنابراین نادیده گرفتن تبلیغات ایران می‌تواند اشتباه بزرگی باشد. واشنگتن باید این تلاش‌ها را جدی بگیرد، آنها را در محاسبات خود ملحوظ دارد و نقاط آسیب‌پذیری ایران و همچنین برتری‌های بارز آمریکا را در این حوزه را کشف کند.

* موانع موجود در یک مبارزه اطلاعاتی مؤثر
در گذشته، واشنگتن ابزار اطلاعاتی قدرت ملی را با یک روش پیچیده‌ای به کار می‌گرفت. اما عدم استفاده طولانی مدت این توانایی را به تحلیل برده است. علی‌رغم پیشرفت‌های بوجود آمده در این حوزه بعد از 11 سپتامبر، دولت آمریکا هنوز با موانع عمده بوروکراتیکی، فرهنگی و سیاسی روبرو است. می‌توان گفت که عوامل زیر باعث توقف فعالیت‌های اطلاعاتی آمریکا شده‌اند: شکاکیت در مورد کارآیی آنها، اختلاف نظر در مورد چگونگی بکارگیری آنها، نگرانی از کاهش اعتبار دیپلماسی عمومی آمریکا به سبب عملیات‌های پنهانی و مخفی، و یک فرآیند واسطه‌ای طاقت‌فرسا که اغلب دچار کمبود هماهنگی، انعطاف‌پذیری و پاسخ‌دهی - سه پیش‌نیاز موفقیت در این حوزه - است.

رادیو فردا و تلویزیون فارسی صدای آمریکا (VOA) دارای استانداردهای حرفه‌ای پایینی هستند، از تکنیک‌های قدیمی و منسوخ استفاده می‌کنند و معمولا در مورد اخبار فوری واکنش کندی نشان می‌دهند. با توجه به‌ این مسائل دولت آمریکا باید تمام توان خود را به کار گیرد تا با مردم ایران ارتباط برقرار کرده و مطمئن شود که آنها به اخبار [مورد نظر آمریکا] سر وقت و دقیق دست می‌یابند. به منظور برطرف شدن این مسأله واشنگتن باید به مقامات رسمی ابلاغ کند که علاوه بر رادیو فردا و صدای آمریکا به طور مداوم با دیگر شبکه‌ها برای مثال بی‌بی‌سی فارسی و وب‌بلاگ‌های فارسی که نزد عامه ایرانیان از محبوبیت برخوردارند، مصاحبه کنند. آنها همچنین باید با ایستگاه‌های عرب‌زبان که برای مخاطبین در معرض تبلیغات ایران برنامه پخش می‌کنند، نیز مصاحبه انجام دهند.
مسأله دیگر رهیافت دولت آمریکا نسبت به ایرانیان است. این رهیافت بیشتر بر اساس ادراکات آمریکایی و الزامات سیاسی است تا واقعیت‌های سیاسی و فرهنگی ایران و بنابراین نمی‌تواند به قدر کافی ادراکات ایرانی‌ها را ملحوظ دارد. در نظر تهران رسانه‌های آمریکا، سازمان‌های غیرانتفاعی، دانشگاه‌ها، نخبگان فرهنگی و صنعت سرگرمی آمریکا بخشی از یک شبکه یکپارچه هستند که توسط دولت آمریکا اداره می‌شوند. بنابراین اغلب واشنگتن را مورد انتقاد قرار می‌دهند. برنامه‌های اطلاعاتی آمریکا این حقیقت را به ندرت مورد توجه قرار داده‌ و یا پیامدهای آن را به طور مؤثری بررسی نمی‌کنند.
در نهایت دولت اوباما باید بداند که بهره بردن از ناآرامی‌های داخلی ایران و دیگر نقاط ضعف ایران نه تنها هم ردیف با تلاش‌های صورت گرفته در مورد برنامه‌های هسته‌ای ایران هستند بلکه شاید عامل مهمی در موفقیت این تلاش‌ها به شمار روند.
ترس از اینکه سیاست‌های اطلاعاتی تهاجمی‌تر ممکن است خطری برای پیشبرد دیپلماسی به وجود آورند نادرست است. تهران از قبل بر این باور بوده که آمریکا از جنگ‌افزار روانی علیه جمهوری اسلامی استفاده می‌کند، بنابراین واشنگتن با اعمال سیاست‌های اطلاعاتی تهاجمی‌تر نه تنها چیز زیادی از دست نمی‌دهد بلکه به دستاوردهای زیادی نائل می‌شود.
اوباما با انجام اقداماتی در سه جبهه می‌تواند بر موانع پیش روی برنامه مبارزه اطلاعاتی کارآمد غلبه کند، این اقدامات عبارتند از:
1. برطرف کردن موانع بوروکراتیک برای همکاری‌های بهتر در میان بخش‌های مختلف دولت؛
2. بسیج کردن تمام ادارات و بخش‌ها و همچنین تمام ابزار موجود در دولت - پنهانی و آشکار - برای پشتیبانی از این فعالیت‌ها؛
3. اجرای اقدامات لازم به منظور اطمینان از ایجاد ارتباط بین مردم ایران، مطلع بودن آنها از وقایع کشورشان[آنچنانکه واشنگتن می‌خواهد] و همچنین شنیده شدن صدای آنها در خارج از کشور.
با توجه به اینکه گفته‌ها و اقدامات ایرانیان در نهایت دورنمای مخالفت داخلی و آینده ایران را تعیین خواهد کرد بنابراین می‌توان گفت که گام آخر، در طولانی مدت، از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنابراین بخش اعظمی از آنچه دولت آمریکا در این مبارزه انجام می‌دهد باید بر تسهیل فعالیت‌های ارتباطاتی مخالفین متمرکز باشد.


پیشنهادها: افزایش فشار آمریکا
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد، جمهوری اسلامی به احتمال زیاد سیاست‌های کنونی خود را تغییر نخواهد داد. مگر اینکه احساس کند برای متوقف کردن فشارهای خارجی و داخلی - که ممکن است تهدیدی برای موجودیتش باشند - باید با خواسته‌های خارجی در حوزه مسائل هسته‌ای موافقت کند. بدین ترتیب، باید هدف مبارزه ارتباطاتی استراتژیک این باشد که از سوء‌ظن رژیم، نگرانی‌های آن در مورد قدرت و تداوم مخالفت و اختلافات درونی‌ آن حداکثر بهره اخذ شود تا مقامات ارشد ایران قانع شوند که سیاست‌های داخلی و خارجی آنها عکس‌العملی شدید پدید آورده که ممکن است موجودیت رژیم آنها را تهدید کند. در این مبارزه و برنامه ارتباطاتی باید اصول زیر مورد توجه باشند:

ادامه مذاکرات با ادامه فشار علیه ایران
سیاست‌های دولت اوباما در مورد مذاکره، باعث شده تهران از تعادل خارج شود. این مسأله موجب گردیده دیگر دشمنی وجود نداشته باشد که به خاطر مشکلات و مسائل کشور مورد سرزنش واقع شود و یا به عنوان تهدیدی خصم‌آمیز نمایانده شود که نیازمند تمهیدات امنیتی داخلی باشد. به همین دلیل واشنگتن باید به سیاست مذاکره ادامه دهد تا در همین حین مطمئن شود که مخالفین فضایی برای تنفس می‌یابند - یعنی فضای سیاسی لازم برای تظاهرات و سازماندهی، دورنگه داشتن رژیم از حالت تعادل و ابقای احتمال تغییرات درونی. این تغییرات، در صورت وقوع، می‌توانند عرصه سیاست و روابط قدرت رادر منطقه خاورمیانه به طور مثبتی دگرگون کنند.
آمریکا به منظور دستیابی بدین هدف باید از حق مردم برای تظاهرات صلح‌آمیز پشتیبانی کند، و با صدای رسا به نقض حقوق بشر توسط تهران اعتراض کند. درهمین حین باید مواظب باشد که انتظارات غیرواقعی نیافریند و یا مخالفین را در نظر ایرانیان غیرمتعهد به این مخالفت‌ها، بی‌اعتبار نسازد. واشنگتن باید اعتراضات را با ظرافت هرچه تمام به اصول اخلاقی شیعه - مبارزه با استبداد و بی‌عدالتی - پیوند زند و به‌این ترتیب با حمایت از حق مخالفین برای مقاومت در برابر جمهوری اسلامی، از زبان رژیم علیه خودش استفاده نماید.

محدود ساختن بیشتر آزادی عمل ایران

دولت آمریکا به منظور محدودتر ساختن حوزه آزادی عمل ایران می‌تواند اقدمات زیر را انجام دهد:
" تشدید نگرانی‌های رژیم در مورد اتکا بر نیروهای اطلاعاتی از طریق، مثلا، ارائه گزارش‌ نارضایتی در میان نیروهای رده پایین امنیتی در مورد نقش سرکوبگرانه‌شان.
" محکوم کردن محاکمه‌‌ها.
" انتشار آگاهی و برنامه در مورد قربانیان برجسته رژیم.
" کمک بی‌صدا به گروه‌های تبعیدی ایرانی که ویدئوهای اینترنتی در مورد خشونت نیروهای امنیتی پخش می‌کنند.

*تشدید بحران در داخل جمهوری اسلامی برای بازداشتن آنها از اتخاذ اقدامات مؤثر

آمریکا برای افزایش تنش در داخل رژیم و نیروهای امنیتی باید گزارش‌هایی را به صورت گلچین شده منتشر کند که این ادعا را طرح کند که چگونه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ارتباطات خود بهره می‌برد تا اقتصاد کشور را کنترل کند. این اقدامات می‌توانند باعث شوند که نارضایتی در میان نیروهای امنیتی و نظامی که از نظر اقتصادی امتیازات خاصی ندارند، افزایش یابد. علاوه بر این، در صورت اعمال تحریم‌های جدید در مورد واردات محصولات نفتی پالایش شده، واشنگتن باید برنامه‌ای اطلاعاتی آغاز کند تا به مردم ایران اعلام نماید که ایران مسؤول سختی‌های به وجود آمده است نه دولت آمریکا یا جامعه بین‌المللی.
این مبارزه استراتژیک ارتباطاتی باید به دقت تنظیم شود. دولت آمریکا باید با توسل به اقداماتی چند در میان چندین خواسته و الزام ظاهرا متضاد تعادل برقرار کند، این اقدامات عبارتند از: اتخاذ موضعی متعهدانه و درگیرانه‌تر بدون تأیید ادعاهای ایران در مورد دخالت خارجی، یاری‌رسانی غیرمستقیم به اپوزسیون بدون تهییج سهوی آنها به اقدامات مبالغه‌آمیز، و افزایش محتاطانه فشار بر روی ایران بدون اینکه باعث شود این کشور واکنش شدید داخلی و یا خارجی نشان دهد.

*رهبری عمومی رئیس‌جمهور

اوباما نقشی اساسی در این مبارزه اطلاعاتی خواهد داشت. اوباما می‌تواند به مانند دیگر رؤسای جمهوری که در دوران جنگ سرد فن خطابه را به کار می‌گرفتند تا تأثیر زیادی وارد کنند (برای مثال، سخنرانی جان اف‌. کندی با عنوان "من یک برلینی هستم " و یا سخنان احساساتی رونالد ریگان در مورد "در هم کوبیدن این دیوار ") این قدرت را داشته باشد که از طریق کلمات و اسناد وقایع ایران را تغییر دهد.

*ارسال پیام‌های مناسب و مطابق با مخاطبین و موقعیت‌ها

در پیام‌های ارسالی از جانب اوباما و یا دیگر مقامات رسمی آمریکا باید چندین اصل و تاکتیک مد نظر گرفته شود:
" بین رژیم و مردم ایران تمایز قائل شوید و منازعه بر سر سیاست‌های ایران را به صورت منازعه‌ای بین تهران و جامعه بین‌المللی تعریف نمایید نه بین ایران و "غرب " - تعبیری که مطابق روایت رژیم درباره "برخورد تمدن‌ها " است.
" به طعنه زدن‌ها و شماتت‌های احمدی‌نژاد و آیت‌الله خامنه‌ای با استهزاء و تحقیر واکنش دهید تا چهره رژیم تنزل یابد و ظاهر دارای اعتماد به نفسی که رژیم سعی در جلوه دادن آن دارد فرو بریزد.
" از ادبیات رژیم علیه خودش استفاده کنید. زمانی که [آیت‌الله] خامنه‌ای دم از شکستن دندان آمریکا، سیلی به صورتش و کبود شدن چشمش سخن می‌گوید اوباما نیز مشخص سازد که این مردم ایران هستند که دندان‌شان توسط رژیم می‌شکند، بر صورتشان سیلی زده می‌شود و چشمشان با ضربه حکومت کبود و متورم می‌گردد.
" مقایسه‌هایی در مورد تلاش‌های شاه برای سرکوب مخالفین در 1979-1978 و تلاش‌های کنونی جمهوری اسلامی انجام دهید تا حس انقلاب را در مردم بیدار کنید.
" تأکید کنید که اقدامات و کلمات رژیم باعث شده آبرو و اعتبار ایران در جامعه بین‌المللی به شدت آسیب ببیند. بنابراین این اقدامات و اظهارات توهینی به ملت ایران محسوب می‌شوند.
" [ادعای]فساد و عدم پاسخگویی رژیم را پر رنگ کنید، یعنی مسائلی که باعث شده‌اند ده‌ها میلیارد دلار از خزانه دولت ناپدید شوند. قبل از انتخابات 2009، این فساد و عدم پاسخگویی یکی از مهمترین دلایل نارضایتی مردم علیه حکومت بود.
" با تأکید بیان کنید که چگونه در زمانه‌ای که بسیاری از ایرانیان برای امرار معاش دچار مشکل هستند رژیم پول مردم را خرج جنبش‌ها و سازمان‌هایی چون حماس و حزب‌الله می‌کند، مسأله‌ای که تنها باعث شده مشکلات و رنج‌های مردم منطقه افزایش یابد. همچنین بیان دارید که این نوع همکاری‌ها ایران را تبدیل به یک دولت منفور کرده و می تواند روزی کشور را به ورطه یک جنگ فاجعه‌بار بکشاند.
" از نزدیکی احمدی‌نژاد و برنامه‌های هسته‌ای رژیم بهره ببرید تا بدین وسیله تلاش‌های حکومت برای ایجاد گزینه تسلیحات هسته‌ای را غیرمشروع جلوه دهید. این گزینه را به عنوان یکی از بخش‌های اصلی تلاش تهران برای مقابله با خواسته‌های عمومی و باقی ماندن بر سر قدرت با استفاده از زور معرفی کنید و اعلام دارید که از نظر رژیم یک ایران هسته‌ای در مقابل فشارهای بین‌المللی در حوزه حقوق بشر، آسیب‌پذیری کمتری خواهد داشت.
" به نگرانی‌هایی چون خیانت آمریکا به اپوزسیون داخلی در ازای انجام معامله‌ای هسته‌ای با رژیم پاسخ دهید. توضیح دهید که حل و فصل منازعه هسته‌ای به سود مردم ایران خواهد بود زیرا باعث خواهد شد کشور بیشتر در جامعه بین‌المللی ادغام شود و در این حین واشنگتن خواهد توانست با برقراری ارتباطات منظم و هر روزه رژیم را برای رعایت حقوق بشر مداوما تحت فشار قرار دهد.
" برای مخاطبین در عراق، حوزه خلیج فارس، شرق دریای مدیترانه و افغانستان مشخص سازید که مردم ایران اسلام و نوع حکومت ارائه شده از جانب رژیم را نمی‌خواهند. علاوه بر این، خشم پدید آمده در میان عراقی‌ها بعد از اشغال میدان نفتی فکه توسط ایران، زمینه‌ای مناسب پدید آورده تا پیام‌های ضد تهران در عراق و یا دیگر جاهای منطقه مخابره گردد.
" مداوما سؤال‌هایی در مورد ثبات، موجودیت بلندمدت و قابلیت اعتماد به رژیم به عنوان یک حامی و شریک مطرح کنید، تا در میان گروههای مقاومت اعراب و رژیم‌های منطقه و خارج از آن شک و تردید ایجاد شود.
حتی یک روز هم نباید سپری شود که در آن مقامات رسمی آمریکایی مخاطبین ایرانی و منطقه را با استفاده از این اصول هدف قرار ندهند.

*بی‌اعتبارسازی روایت‌‌های تهران
تهران مداوما تلاش می‌کند تا جمهوری اسلامی را به مانند یک قدرت در حال اوج‌گیری ترسیم نماید. از طرف دیگر سعی دارد آمریکا را یک نیروی فرسوده معرفی کند که سعی می‌کند ایران و امت اسلامی را با دور نگه داشتن از تکنولوژی هسته‌ای و دیگر تکنولوژی‌های پیشرفته ضعیف نگه دارد؛ اما این جنگ را باخته است. آمریکا باید با پررنگ کردن ضعف‌های اساسی رژیم به مقابله با این روایت بپردازد، ضعف‌هایی چون: نبود مشروعیت و حمایت مردمی، شکست رژیم در توسعه کارآمد بخش نفت و گاز کشور (با توجه به نبود سرمایه‌گذاری خارجی عظیم در این بخش‌ها دورنمای توسعه بسیار غیرمحتمل به نظر می‌رسد) و شکست رژیم برای متنوع‌سازی اقتصادی و یا ایجاد اشتغال معنادار برای 800000 جوان ایرانی که هر ساله از دانشگاه‌ها فارغ‌التحصیل می‌شوند. واشنگتن باید همیشه و با صدای بلند تأکید کند که اگر ایران نگرانی‌های جامعه بین‌الملی را در مورد مسائل هسته‌ای‌اش برطرف کند، آمریکا نیز برای برطرف کردن نیازهای تکنولوژیکی غیرنظامی ایرانی‌ها آماده است.

*تسهیل فعالیت‌های بخش خصوصی

سازمان‌های خصوصی آمریکایی به برخی از بخش‌های ایران بسیار بیشتر از دولت آمریکا دسترسی دارند، این سازمان‌ها اهدافی را دنبال می‌کنند که می‌توانند در خدمت نیات دولت آمریکا قرار گیرند: آژانس‌های خبری می‌خواهند اطلاعات را بیرون بیاورند؛ دانشگاه‌ها می‌خواهند وارد جریان ارتباط، معاوضه دانشجو و گفتمان متقابل شوند؛ و شرکت‌های سرگرمی می‌خواهند موسیقی و تصاویری را ارائه کنند که مردم می‌خواهند اما رژیم نمی‌خواهد. واشنگتن می‌تواند کارهای زیادی برای تشویق و افزایش این فعالیت‌ها انجام دهد، برای مثال سفر دانشجویان، استادان و اعضای بخش سرگرمی ایران را به آمریکا تسهیل کند. دولت همچنین باید با بخش خصوصی به مشورت نشسته، موانع موجود را یافته و برای آنها راه‌حل ارائه کند، برای مثال راه‌هایی را بیابد که از طریق آنها بتوان تحریم‌های آمریکا را به نوعی اعمال نمود که ارتباطات بین مردم تسهیل گردد.

*ایجاد هماهنگی بین تمهیدات دیپلماتیکی، نظامی و اقتصادی
گفته می‌شود که 80 درصد ارتباطات استراتژیک را عمل و 20 درصد بقیه را کلمات تشکیل می‌دهند. اگرچه عمل رساتر از کلمات است اما کلمات می‌توانند تأثیر اقدامات را تشدید و بیشتر کنند. بنابراین آمریکا باید در میان اظهارات و اقداماتش در قبال ایران هماهنگی پدید آورد. برای مثال بین تلاش‌های وزارت خزانه‌داری (یعنی تلاش برای پررنگ کردن ریسکی که معامله با ایران می‌تواند برای اعتبار شرکت‌ها پدید آورد ) و برنامه مبارزه استراتژیک ارتباطاتی - که بر نقض حقوق بشر توسط تهران و نقش شرکت‌های گوناگون ایرانی در تروریسم سپاه پاسداران و فعالیت‌های هسته‌ای تأکید می‌کند - می‌توان یک همکاری مثمرثمر بوجود آورد.

*مبارزه با فشارهای ایران
سرانجام، برنامه ارتباطات استراتژیک آمریکا باید به گونه‌ای باشد که ایران نتواند از برنامه هسته‌ای که به آرامی در حال پیشرفت است، از نیروهای در حال رشد موشکی و یا از نیروهای نظامی متعارف خود به عنوان اهرم فشار استفاده کند. بدین منظور دولت آمریکا باید اصولی چند را رعایت کند.
" عدم مبالغه در مورد تهدیدات ایران. مقامات آمریکایی نباید در مورد توانایی‌های نظامی و دستاوردهای تکنولوژیکی ایران در حوزه برنامه‌های هسته‌ای مبالغه کنند - این امر تنها بر اعتبار تهدیدات ایران می‌افزاید و بدین ترتیب بر تأثیر تبلیغات آنها می‌افزاید. بجای این کار باید توانایی‌های ایران را زیاد جدی نگیرد و البته در حین انجام این کار هم نباید به تلاش‌های آمریکا برای جلب توجه جامعه بین‌المللی به تهدیدات ایران آسیب وارد کند.
" فاش‌سازی ادعاهای نادرست. واشنگتن باید ادعاهای مبالغه‌آمیز ایرانی‌ها در مورد دلاوری‌های تکنولوژیکی این کشور را فاش نماید. برای مثال، مقامات آمریکایی می‌توانند در ملأعام به افشاگری در مورد عکس‌هایی بپردازند که تغییر داده شده‌اند و یا حقیقت را در مورد ویدئو‌های ساختی مانورهای نظامی برملا سازند تا اعتبار سخنگویان دولتی ایران را کاهش دهند و باد حباب ادعاهای تهران در مورد "قدرت برتر " بودن ایران را خالی نمایند.
" پررنگ کردن هزینه‌ای که باید توسط مردم ایران پرداخته شود. معمولا مقامات آمریکایی در مقابل آزمایش‌های موشکی، مانورهای نظامی و اقدامات مناقشه‌آمیز ایران به اظهار نگرانی بسنده می‌کنند. اما آنها باید بیان دارند که چگونه این اقدامات می‌تواند ایران را منزوی سازد و مدارک بیشتری برای مردم ایران ارائه کنند تا نشان دهند رژیم منابع ملی را در برنامه‌هایی حیف و میل می‌کند که برای تهدید همسایه‌ها و بر قدرت ماندن زمامداران کنونی طراحی شده‌اند.
" اطمینان‌دادن و تحذیر کردن. واشنگتن برای قانع کردن ایران به اینکه تسلیحات هسته‌ای امنیتش را تقویت نکرده بلکه آن را به خطر خواهند انداخت، باید متخصصین روابط عمومی، عملیات‌های اطلاعاتی و دیپلماسی عمومی را در فعالیت‌های منطقه‌ای‌اش وارد سازد. برای مثال،هیچگاه چنین متخصصینی با کارشناس‌های دفاع موشکی تبادل اطلاعات نکرده‌اند (تا تبلیغات مبالغه‌آمیز در مورد توانایی‌های نظامی ایران را خنثی سازند و یا به شهروندان کشورهای متحد آمریکا در منطقه در مورد تمهیدات اتخاذ شده برای مقابله با تهدیدات موشکی ایران اطلاعات دهند). این وضعیت علی‌الخصوص باید در مواردی که آمریکا امیدوار است با حضور خود، همکاری‌های نظامی، انتقال تجهیزات نظامی و ایجاد یک سیستم دفاع موشکی منطقه‌ای به متحدین خود قوت قلب بخشیده و تهران را مرعوب کند، رعایت گردد. تمام اقدامات انجام شده در حوزه امنیتی باید بر اساس تأثیر روانشناختی آن در تهران و همچنین در خیابان‌ها وپایتخت‌های دیگر دول منطقه ارزیابی شود.

نتیجه‌گیری
غیاب یک برنامه ارتباطات استراتژیک پیچیده و قوی که می‌تواند فشاری مضاعف وارد آورد هنوز هم یکی از کمبودهای اصلی در برنامه‌های آمریکا در مقابل ایران محسوب می‌شود. هیچ ضمانتی وجود ندارد که چنین برنامه‌ای - در تبعیت از تمهیدات مختلف دیپلماتیکی، اقتصادی و نظامی - باعث خواهد شد تهران برنامه‌های غنی‌سازی اورانیوم و یا دیگر سیاست‌های مسأله‌انگیزش را متوقف سازد. آمریکا در استراتژی‌های مرتبط با بازداشتن تهران از توسعه تسلیحات هسته‌ای، برحذر داشتن رژیم از سرکوب خشونت‌آمیز اپوزسیون داخلی ویا تسهیل فعالیت‌های اپوزسیون باید از مؤلفه‌های قوی اطلاعاتی بهره ببرد، در غیر اینصورت استراتژی مربوطه محکوم به شکست خواهد بود. به همین دلیل آمریکا باید توانایی‌های خود را در حوزه اطلاعاتی ارتقاء دهد، حوزه‌ای که تاکنون کمترین ارزش را در تلاش‌های مرتبط با مذاکره با ایران، حمایت از اپوزسیون و مقابله با قدرت و نفوذ رژیم، به خود اختصاص داده بود.




رهروان شهادت ::: سه شنبه 88/12/25::: ساعت 4:11 عصر

گزارش صراط از مناظره رادیویی سیدحسین علوی و صادق زیباکلام
علوی: شما گفتید با تک تک سلولهای بدنتان لیبرالید. حالا باید ثابت کنید که چجور مسلمانی هستید. مومن یا منافق * زیبا کلام: آی مردم! یک جوان سی ساله دارد من را متهم می کند!
برنامه بحث روز رادیو تهران باز هم شاهد مناظره ای داغ میان موافقان و مخالفان اسلامی سازی علوم انسانی بود.
به گزارش صراط این برنامه رادیدیویی که اخیرا با محوریت «کرسی های آزاد اندیشی» از این رادیوی پرشنونده پخش می شود آقایان سید حسین علوی (کارشناس تاریخ سیاسی و کارشناس ارشد فلسفه غرب) و صادق زیباکلام (استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران) را رودرروی هم قرار داده بود تا زیباکلام به نمایندگی از لیبرالها و علوی به نمایندگی از هواداران انقلاب اسلامی به مناظره بنشینند.
در ادامه، متن کامل این مناظره خواندنی را تقدیم حضور علاقه مندان می کنیم؛
 
 اسکندری گوینده برنامه خطاب به زیبا کلام :
در برنامه هفته پیش شما فرمودید که علوم انسانی اسلامی وجود ندارد و ما در عرصه نظریه پردازی در علوم انسانی کم کاری کردیم و دلایل مختلفی را ذکر کردید که یکی از اون دلایل سیر تاریخی بوده که از ابتدای انقلاب فرهنگی تا الان رخ داده و ثابت شده که ما نتوانستیم و یا نمی توانیم به سمت یک علوم انسانی اسلامی حرکت کنیم و اشاره کردید که نه تنها سر فصل ها عوض نشده و بلکه همان عناوین و کتابها تدریس می شود.
سوال : به نظر شما به عنوان یک استاد دانشگاه چه اتفاقی افتاده که بعد از یک انقلاب سیاسی و فرهنگی در اواخر قرن بیستم یک انقلاب علمی در کشور رخ نداده ، حداقل طی این سی سال گذشته؟

زیبا کلام : ببینید انقلاب ما یک انقلاب صددرصد مدرن بود. اگر ما فرض بگیریم که یک رابطه منطقی بین انقلاب و پیشرفت در علوم وجود دارد و اگر در کشوری انقلاب اتفاق بیفتد آن کشور باید در علم هم پیشرفت کند. اما من با این موضوع مشکل دارم .در خیلی از کشورهایی که انقلاب سیاسی اتفاق افتاده از نظر علمی پیشرفتی نداشتند مثل اتحاد شوروی ، چین ، کره جنوبی و... در کشور ما هم همین طور و معتقدم که بین انقلاب و پیشرفت در علوم انسانی رابطه ای نیست.
جامعه ما از نظر علمی یک جامعه عقب مانده است شما می توانید عدم پیشرفت را در دارو سازی ، ساخت اتومبیل ، نیروگاه و... ببینید . یعنی آثارش پیداست من می گویم ما در صنعت اتومبیل عقب هستیم چون فرانسه ، ژاپن ، کره جنوبی ، آمریکا اتومبیل هاشون را در عرصه جهانی عرضه می کنند .در علوم کاربردی عقب ماندگی را می شود دید ولی در علوم انسانی عقب ماندگی با چشم معمولی دیده نمی شود .

 
گوینده برنامه : چرا یک انقلاب سیاسی و فرهنگی در کشور ما رخ داد ولی منجر به یک انقلاب علمی نشد ؟
 
علوی : ابتدا باید به نکته مهمی درمورد فرمایشات آقای زیبا کلام اشاره کنم و آن اینکه من اساسا آقای زیبا کلام را یک آدم غرب زده می دانم ایشان می گویند انقلاب ما یک انقلاب صد در صد مدرن بوده درحالی که خیلی از اون غربی هایی که ایشان مریدشون هستند هم این حرف بی بنیاد و غلط را رد کرده اند.
ثانیاً هیچ کدام از نظریه های انقلابی که انقلابهای مغرب زمین را تحلیل کردند هم در حقیقت امر نتوانستند انقلاب اسلامی را توجیه واقعی و علمی کنند .انقلاب اسلامی اولین انقلاب «ضد مدرن» است ، ماهیت انقلاب اسلامی ماهیت دینی است ، مردم به خاطر دین بلند شدند. این در حالی است که تمام انقلابهای مدرن با اهداف مادی و دقیقا برای محو دین از عرصه اجتماع بوجود آمدند.
 آقای زیبا کلام بعد از سی سال تدریس علوم سیاسی هنوز پی به این اختلاف فاحش میان یک انقلاب ضدمدرن با انقلابات مدرن نبرده اند. البته دلیلش هم کاملا روشن است. نگاه آقای زیبا کلام یک نگاه کاملاً غرب زده است و به همین دلیل است که می گویند لازمه انقلاب اسلامی تولید علم در حوزه علوم انسانی نیست چون ایشان قایل به این هستند که انقلاب اسلامی یک انقلاب مدرن است پس چه ضرورتی دارد که ما پارادایمی که در آن انقلاب کرده ایم (مدرنیته) را بشکنیم و طرحی نو دراندازیم؟! در پارادایم مدرنیته نهایتا انقلاب اسلامی باید بشود یک چیزی شبیه لندن یا توکیو. مدینه فاضله مدرنیستهایی مثل آقای زیبا کلام که پیشرفت را در تولید اتومبیل می بینند نه کمال انقطاع الی الله همان جامعه حیوانی آمریکا و اروپاست نه جامعه انسانی و الهی موعود. و نکته دیگر اینکه آقای زیبا کلام می گویند جامعه ما از نظر علمی عقب افتاده است . من می گویم اگر ما از نظر علمی عقب افتاده هستیم و نتوانستیم در علوم انسانی انسان را از دریچه حقایق عالم (که همان اسلام ناب باشد) مطالعه کنیم، دلیلش امثال آقای زیبا کلام هستند. چون آدم های غرب زده ای مثل ایشان که امروز در دانشگاه های ما تدریس می کنند مانع این هستند که بچه های حزب الهی که ادبیات انقلاب اسلامی را باور دارند و با عمق جانشان با اومانیسم و اسلام ستیزی مدرن مشکل دارند، عضو هیئت علمی شوند و تولید علم بکنند. کسانی که غرب را با پوست و گوشت و استخوانشون باور دارند اجازه تولید علم اسلامی در حوزه علوم انسانی را ندادند .
مشکل مملکت ما اگر به علوم انسانی اسلامی نرسیده این بوده که قاطبه متولیان میدانی آن اصلاً به اسلام باور نداشتند. در تلویزیون چند شب پیش همین آقای زیبا کلام گفتند «من با تمام سلولهای بدنم لیبرال هستم». آقای زیبا کلام! گفتید یا نه؟!
 
زیباکلا: همین الآن هم می گویم!
 
علوی:  این حرف یعنی با تمام سلولهای بدنم از خدا متنفرم . یک آدم لیبرال نمی تواند اصلا مسلمان باشد. امام خمینی (ره) بارها و بارها یادآور شدند که خطر لیبرالها هم طراز خطر منافقین است. نگاه اسلامی اساساً یک آدم لیبرال را مسلمان واقعی نمی داند، ایشان صراحتا می گوید «من لیبرالم» آنوقت برای به انحراف کشاندن ذهن مخاطبانش سخنان خود را با نام خدا هم آغاز می کند!!! آقای زیباکلام! شما یا لیبر الیسم را نفهمیده اید. یا اسلام را نفهمیده اید. یا هر دو را فهمیده اید و دارید برای مخاطبان رادیو و تلویزیون نقش بازی می کنید! چه نقشی؟ نقش یک منافق تمام عیار را! نقش کسی را که مصداق «ما هُم مِنکُم وَ لا مِنهُم» است. نقش کسی که حقیقتا با مومنین نیست و بلکه با تک تک سلولهای بدنش داد میزند که یک اسلام ستیز لیبرال است. اما از آنجایی که ایشان می داند اگر در بلاد اسلامی واضح و شفاف بگوید که دشمن اسلام ناب است مردم دمار از روزگارش در می آورند، دقیقا به همین دلیل  کلام لیبرالیستی خود را با نام خدا آغاز می کند!

نکته مهم دیگر اینکه سوژه علوم انسانی «انسان» است. حال این انسان را می شود هم از دریچه تنگ اومانیستی-ماتریالیستی به مثابه موجودی متکبر که نفش عماره خویش را خدای خود می داند نگریست، همچون غرب زدگان لانه کرده در هیئت علمی دانشکده های علوم انسانی، هم می شود از منظر حقیقی اسلام ناب محمدی (ص) به عنوان بنده و مخلوق خداوند تبارک و تعالی به آن نگریست.
آقای اسکندری! سوال اصلی به شما هم برمی گردد. واقعا چرا شما از کسی که با تک تک سلولهای بدنش فریاد می زند که باور به اسلام ندارد، می پرسید چرا ما علوم انسانی اسلامی نداریم ؟ شما باید از آقای زیبا کلام بپرسید چرا ما در غرب آزادی بیان نداریم ؟ از یک آدم غرب زده که درباره اسلام نباید سوال کرد. از ایشان بپرسید؛ چرا مدرنیته کارش به آزاد سازی همجنس بازی کشیده؟ چرا به دروغ شعار آزادی بیان می دهند ولی در ماجرای هولوکاست محققان دانشگاهی را محاکمه می کنند؟ چرا بر سر کودک عراقی بمب پنج تنی ریختند و بر سر کودک فلسطینی بمب فسفری انداختند؟ از ایشان در مورد حوزه باورهایشان بپرسید نه در مورد چیزهایی که ذره ای به آنها ایمان ندارند..

گوینده (اسکندری) : شما به ماقال توجه کنید نه به من قال.

علوی : آقای مجری! کدام ماقال؟ ماقال ایشان را شنیدید. ایشان صاف و پوست کنده به شما گفتند علوم انسانی محال است که اسلامی شود! دیگر از این واضح تر می خواستید جلوی اسلام بایستند؟! ریشه این به قول شما «ماقال» در آن «من قالی» است که عرض کردم. ایشان از آن جهت که لیبرال هستند رودرروی اسلام ایستاده اند. آیا می توانیم بر انحرافات عقیدتی اساتید لیبرالی مثل ایشان چشم فروبندیم و در عین حال دنبال آن باشیم که همین افراد برای ما علوم انسانی را اسلامی کنند؟!

زیبا کلام : می خواهم چند کلمه با مردم صحبت کنم. آی مردم! کاش می توانستید چهره کسی که من را متهم می کند را ببینید. این فرد تنها سی سال سن دارد و می خواهد منِ 60 ساله را متهم کند! من خوشحالم که امروز می بینم به این جایگاه معرفتی ارتقا پیدا کردم که از من انتظار میرود در خصوص علوم انسانی که چرا من در این رابطه کاری نکردم.
 در مورد مساله دین هم باید بگویم:
کمال تار زنم تار می زنم                         واسه خاطر یار می زنم !          دین من ربطی به آقای علوی ندارد!
من سال 72 کتابم را به عباس و محمد و عاطفه تقدیم کردم که هرگز از میدان ژاله برنگشتند . سال 73 هم کتابم را به امام محمد غزالی و به شهید همت و حاج حسین خرازی تقدیم کردم . البته کتاب بعدی ام را هم به مهندس بازرگان تقدیم کردم. من اگر متهم به ابد بشوم خیلی ها باید متهم به اعدام بشوند چون من متعهد به اسلامی کردن علوم انسانی نبودم و تولید علم هم نکردم ولی خیلی ها تعهد داشتند و از اسلام حقوق می گرفتند چرا اونها نکردند .

 
علوی : آقای زیبا کلام به جای آنکه ثابت کنند منافق نیستند استدلالی را به کار می برند که اتفاقا منافقین صدر اسلام در مقابل پیامبر به کار بردند و آن اینکه؛ وقتی که پیامبر اسلام (ص) جوان 19 ساله ای به نام اثامه ابن زید را به فرماندهی سپاه مسلمین انتخاب کردند عده ای از ریش سفیدان گفتند ما نمی خواهیم زیر بیرق این آدم رفته و جنگ کنیم ، پیامبر هم خطاب به آن جماعت منافق و در عین حال ریش سفید فرمودند: خداوند لعنت کند هر کسی که سپاه اثامه را ترک کند .
آقای زیبا کلام! شما از همان فرقه ای نبودید که فریاد زنده باد جوانانتان گوش فلک را کر کرده بود؟ آیا جوانان را فقط می خواستید برای اینکه در چهارشنبه سوری برایتان ترقه در کنند و به سبک انسانهای سبُک‌سر ینگه دنیا شهوت رانی کنند؟ اخوی به جای این فحشهای ژورنالیستی ثابت کنید می شود هم مسلمان بود و هم لیبرال! و اگر نمی شود با صدای بلند اعلام کنید که یا لیبرالیسم را نفهمیده اید، یا اسلام را نفهمیده اید یا منافقید.
راستی من هم می خواستم چند کلمه با مردم صحبت کنم. آی مردم! بدانید در رادیوی جمهوری اسلامی آنقدر آزادی بیان هست که یک آدم لیبرال آمده در برابر بچه هایی که با گوشت و پوست و استخوانشون از انقلاب و اسلام دفاع کردند، می گوید من التزامی به تولید علوم انسانی اسلامی ندارم، تازه ماهی چند میلیون هم از بیت المال مسلمین باید به من حقوق و مزایا و پاداش و چه و چه بدهند!

گوینده خطاب به علوی : چه نهادی متولی تولید علوم انسانی بوده در این 30 سال گذشته :
 
علوی : قطعا دانشگاه و نه حوزه های علمیه و امثالهم. اما مشکل اینجاست که ما در دانشگاه مافیای هیئت علمی خصوصاً در حوزه علوم انسانی داریم. یعنی اگر شما می خواهید استاد جذب گروه های علوم انسانی کنید باید از فیلتر همین اعضای فعلی هیئت علمی رد شود و این اعضا هم خودشان یا از فیلتر هیئت علمی سابقی رد شده اند که پرورش یافته دانشگاه ماسونی عهد پهلوی بوده اند یا در چنبره دانشگاه های غرب، دشمنی با دیانت را آموخته اند. جهت استحضارتان باید بگویم که تمام اعضای هیئت امنای دانشگاه تهران در عصر پهلوی بدون استثناء فراماسونر بوده اند و دانش آموختگان مکتب ماسونها نسلا بعد نسل این مافیای هیئت علمی را امتداد داده اند.

در مورد این ادعای آقای زیبا کلام که حوزه ها چرا کار نکردند هم باید بگویم: حضرت امام (ره ) فرمودند: «اگر دانشگاه اصلاح شود مملکت اصلاح می شود» ایشان نگفتند که اگر پژوهشگاه ها یا حوزه های علمیه اصلاح شوند مملکت اصلاح می شود . دانشگاه دچار افساد اومانیسم بوده، دچار سکولاریسم بوده، دچار آدمهای لیبرالی مثل شما ( زیبا کلام ) بوده.
شما پاتونو از دانشگاه بگذارید بیرون، انقلاب نفس خواهد کشید .مشکل دانشگاه اسلامی ما استاد سکولاری به اسم صادق زیبا کلام و امثال اوست.
 
زیبا کلام: سی سال پیش انقلاب شده و کمتر از دو سال بعدش جنگ شد حدود 70 یا 80 درصد نیرو های جبهه دانشجویان و فارغ التحصیلانی بودند که در زمان شاه در دانشگاه درس خوانده بودند ، خدا نکند که دوباره جنگ بشود چون معلوم نیست که اگر دوباره جنگ بشود فوج فوج از دانشگاه ها برن به جبهه یا نه چون شما (علوی) متوجه شدین که نخواهند آمد، آمدین و یقه زیبا کلام را گرفتین که تو باعث شدی این جوری بشه .

 
علوی: اولا دانشجویان در جبهه ها 80 درصد نبودند بلکه اقلیت قاطع بودند. این بی خبری شما از تاریخ این مملکت واقعا عجیب است. شما چجوری علوم سیاسی درس می دهید؟! ثانیا همان دانشجویانی هم که به جبهه رفتند اکثرا دانشجویان فنی و پزشکی بودند و قلیلی از آنها علوم انسانی خوانده بودند. ثالثا در نهم دی ماه 88 ثابت شد که نسل های بعد از انقلاب چطور پوزه آمریکا و ایادیش را در هر جبهه ای به خاک خواهند مالید پس نگرانی ای از آینده در کار نیست . رابعا این حرفها جواب سوال من نیست. طفره نروید. یا اعتراف کنید که به اسلام و لیبرالیسم جاهلید یا اعتراف کنید که منافقانه به رادیو و دانشگاه وارد شده اید.



رهروان شهادت ::: سه شنبه 88/12/25::: ساعت 4:8 عصر

خط تولید موشک کروز نصر یک صبح امروز یکشنبه با حضور سردار احمد وحیدی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به بهره‌برداری رسید.

























رهروان شهادت ::: سه شنبه 88/12/25::: ساعت 3:59 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 30


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :145747
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<