با گذشت حدود پنج سال از انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران، تیم ها و افراد گوناگونی از طیف های مختلف اطراف وی شکل گرفته اند که به صورت آشکار و پنهان با یکدیگر در انتصابات و چینش مدیران مختلف رقابت می کنند اما در این بین دو حلقه مشایی و رحیمی در نیمه دوم این دوره و محصولی و ثمره هاشمی در نیمه اول پرچم داران اصلی این رقابت های تیمی را تشکیل داده اند.
به گزارش خبرنگار جهان، پس از شکل گیری دولت نهم در نیمه نخست سال 1384 افرادی همچون سید مجتبی ثمره هاشمی، مسعود زریبافان، عبدالرضاشیخ الاسلامی، صادق محصولی، علی سعیدلو، مهرداد بذرپاش، محمدعلی آبادی، اسفندیار رحیم مشایی، علی اکبر محرابیان، علی اکبر جوانفکر، محمد جواد حاج علی اکبری ،غلام حسین الهام، علی اکبر اشعری، شمقدری، کلهر و... از مقاطع مختلف زمانی در رفاقت و قرابت با محمود احمدی نژاد از زمان جنگ تا دانشگاه علم و صنعت و شهرداری تهران به یاری وی شتافتند و عده ای با قبول مسئولیت و عده ای دیگر در پشت پرده، به عنوان مشاور و مسئولان نهاد و دفتر ریاست جمهوری اقدام به یاری رسانی، یار کشی و یارگیری کردند.
این یارگیری ها که تا اواخر دولت نهم کاملا به صورت غیر آشکار دنبال می شد با صف بندی های تیمی با هدف سهم خواهی از پست های دولتی پس از انتخابات 22 خرداد 88 در دولت دهم علنی شد و در بسیاری موارد اختلافات های پنهانی را در طیف اطرافیان رئیس جمهور سبب شد.
البته در این میان افراد دیگری پس از مدتی در مقاطع زمانی مختلف وارد این حلقه و حتی رقابت های تیمی شدند و حتی نقش های مهمی را ایفا کردند که از آن جمله می توان به داوودی، فتاح، بقایی، ذبیحی، رحیمی و... اشاره کرد هرچند تعدادی نیز از دایره نزدیکان و مقربان در زمان های مختلف حذف و از این صف بندی ها جدا شدند که از آن جمله می توان به داوودی، الهام، حاج علی اکبری، صفارهرندی و باقری لنکرانی اشاره کرد.
در ابتدای امر، حلقه مشاوران رئیس جمهور همچون صادق محصولی، مجتبی ثمره هاشمی، علی اکبر جوانفکر و حتی کلهر و زریبافان تیم متحدی را شکل دادند و توانستند در انتصابات و تصمیمات دولت در بسیاری از بخش ها نقش موثر و پررنگی را ایفا نمایند تا جایی که در بسیاری از سازمان ها و شرکت های اقتصادی و صنعتی، مناطق آزاد و مجموعه های فرهنگی توانستند نظرات خود را در چینش نیروها و مدیران به کرسی بنشانند. اما در ادامه راه، یارگیری مهرداد بذرپاش در گروه مشاوران جوان و سایپا ؛ از جوانان حامی رئیس جمهور و به ویژه بعدها در قالب حزب رایحه خوش خدمت البته با همکاری حلقه مشاوران تا حدودی ترکیب و تمرکز بخشی از یاران رئیس جمهور را با ورود به مجلس و شوراها تغییر داد.
پس از مدتی و تقریبا در یک سال و نیم پایانی ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد با ورود اسفندیار رحیم مشایی به عرصه یارگیری و تیم کشی که ورود افراد موثری همچون رحیمی، عزیزی و بقایی را در پی داشت رقابت ها شدت بیشتری یافت و عملا صف بندی ها برای تشکیل کابینه دهم نقش پررنگ تری به خود گرفت. عده ای به این حلقه افزوده شدند و عده ای دیگر نیز بین از طیف رقیب به جمع تیم جدید پیوستند.
تا این زمان یعنی سه سال ابتدای دولت نهم، تیم محصولی و ثمره هاشمی توانسته بود بسیاری از افراد برجسته همچون پرویز فتاح، سید مهدی هاشمی، صفارهرندی و حتی برخی جوانان همچون فقیه و برخی دیگر از اعضای گروه مشاوران جوان همچون میثم نیلی را به خود جذب کند و نیز افرادی را در مجلس هشتم، همفکر و همراه با خود نمایند اما درمقابل تیم مشایی هرچند با مدتی تاخیر با ورود تمام عیار به این عرصه رقابت توانست با نقش آفرینی در چینشِ مدیرانِ بسیاری از موسسات و سازمان های وابسته دولتی در حوزه های صنعتی از جمله خودرو سازی ونیز فرهنگی و اقتصادی از جمله مناطق آزاد، میدان را از اصلی ترین رقیب خود پس بگیرد و پس از انتخابات ریاست جمهوری با نفوذ بر رئیس جمهور باحذف باقری لنکرانی، صفارهرندی، پرویز فتاح و حتی درابتدا صادق محصولی به عنوان عناصر اصلی حلقه رقیب، یکـّه تاز نقش آفرینیِ تیمی در کابینه شود.
اما با ورود مجدد محصولی به کابینه بار دیگر ائتلاف محصولی، ثمره هاشمی قوت گرفت و در این میان تیم های دیگری هرچند بسیار ضعیف تر با لیدری مهرداد بذرپاش در یک سو و زری بافان در سوی دیگر شکل یافت.
بذر پاش توانست در پارس خودرو و سایپا با بازوهای رسانه ای وطن امروز، اندیشه گستر و چند سایت خبری، خود را به عنوان رقیبی جدی با تیمی توانمند و جوان مطرح نماید. وی که با رایزنی های صورت گرفته با رئیس جمهور به مدیرعاملی شستا، بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور با 400 شرکت تابعه و دارا بودن سهام بسیاری از موسسات و بنگاههای اقتصادی از جمله سایپا و ایران خودرو و... می اندیشید به ناگاه حتی پس از انتشار خبر انتصاب بر اثر رایزنی ها و گلایه های تیم محصولی و ثمره -که حالا وزارت رفاه را در اختیار داشت- نزد رئیس جمهور، از رسیدن به این مسئولیت حساس اقتصادی باز می ماند و شستا با مسئولیت یزدان جو که از نیروهای فتاح است به کار خود ادامه می دهد.
در این بین مهرداد بذرپاش به سازمان ملی جوانان می رود تا با وجهه معاونت رئیس جمهور عملا از این معادلات برای مدتی حذف شود. هرچند وی در این مسئولیت نیز به دنبال تقویت تیم با جذب گروه مشاوران جوان و صندوق مهر امام رضا(ع) و... برآمد اما گروه مشاوران جوان در اختیار مشایی قرار گرفت و بحث صندوق مهر امام رضا نیز مغفول ماند.
زری بافان نیز با حضور در بنیاد شهید که دارای سازمان ها و موسسات وابسته بسیاری در قواره ای کوچکتر از شستا همچون کوثر و شاهد است کار یارکشی را دنبال می کند.
تیم محصولی و ثمره هاشمی که در مقابل نفوذ بسیار عجیب مشایی در دولت و شخص رئیس جمهور با احراز پست های کلیدی و انبوه آنان از جمله معاونت اولی، دفتر رئیس جمهور، نهاد ریاست جمهوری، مرکز مناطق آزاد، میراث فرهنگی و گردشگری، برخی معاونت های رئیس جمهور و وزارتخانه ها و... ، تنها به نقش آفرینی در سازمان تامین اجتماعی و مجموعه های وابسته به آن می اندیشد تا کنون موفق نشده و سازمان تامین اجتماعی در اختیار یکی از یاران بدون یار احمدی نژاد یعنی ذبیحی باقی مانده است تا جایی که حتی طرح گزینه هایی همچون فتاح و هاشمی نیز که از حلقه یاران رئیس جمهور به شمار می رفتند برای تصدی سازمان تامین اجتماعی کارساز نشد.
به نظر می رسد طیف مشایی به دنبال ریاست جمهوری مشایی در دوره یازدهم است و گفته می شود که نظر دکتر احمدی نژاد نیز همین است اما زمزمه هایی از سایت های نزدیک به رحیمی در خصوص احتمال کاندیداتوری وی نیز بیان می شود.
طیف یاران محصولی نیز، احتمالا به دنبال معرفی سید مجتبی ثمره هاشمی برای ریاست جمهوری یازدهم باشند.
در میان یاران رئیس جمهور، عده ای بدون یار و عضویت در این یارکشی ها مشغول خدمت هستند که رابطه کاری خود را با شخص رئیس جمهور تنظیم کرده اند و به الطبع خیالی آسوده برای بقا در مسئولیت خود ندارند و چه بسا که اهمیت هم نمی دهند. عده ای کنار رفته و عده ای در تلاش برای احراز پست های جدیداند و عده ای منتظر برکناری . پرویز داوودی، محمدجوادحاج علی اکبری، غلام حسین الهام، عبدالرضاشیخ الاسلامی، علی ذبیحی، علی سعیدلو، علی اکبراشعری، کلهر و... از این دسته اند.
صرف این گونه رقابت ها و صف بندی های تیمی نه مختص این دولت که درهمه دوره های ریاست جمهوری به شکل بسیار گسترده تر وجود داشته است و چه بسا در برخی موارد سبب رقابت در جهت خدمت باشد اما زمانی نکوهش و تقبیح می شود که شایسته سالاری جای خود را به رابطه سالاری و باندبازی می دهد و در میان رقابت ها و بازی های سیاسی، خدمت به مردم که شعار اصلی دولتمردان است به فراموشی سپرده شود.