دکتر برات شمسا-هاشمی رفسنجانی می تواند برای حفظ وحدت و انسجام درونی چهره های قدیمی نظام، آن سید فرهنگستان را که به تحریک برخی اصلاح طلبان رویزیونیست و گروهی از جناح های سیاسی بی کس از خانه بیرون کشیده شد و در نتیجه آن قدسیت اش شکست، او را به بازگشت به خانه دعوت کند.
به گزارش حقیقت نیوز -من و امثال من آنچنان که هاشمی را یکی از یاران امام (ره) می دانیم احمدی نژاد را هم از جنس مردم پذیرفته ایم. نسل من، نسل سوخته ایست که به عشق اسطوره ها پای در این مسیر گذارده است. این نسل که در آغاز نهضت امام در خرداد 42 کودکان در گهواره بودند و در 56-57 قد کشیدند و از آرمان انقلاب دفاع کردند و به ستیز با بحرانها رفتند، همچنان عظمت ایران را طلب می کنند. این عظمت در گرو همدلی است، همدلی را اسطوره ها به ما آموختند. حفظ کیان انقلاب و عزت ایران آرمان من و امثال من است. امثال من، همه چهره های شاخص را در یک جمع می داند. برای امثال من، هاشمی و رئیس جمهور و محسن رضایی و لاریجانی و ..، در یک جمع اند، که گاهی در کوران بازی های سیاسی، اشکنک می آید و سرشکستنی هم پشتش، بازی که تمام شد، می شود "نخود نخود" و هر که به جایگاه و موقعیت اجتماعی خود باز می گردد. بازی خرداد 88 هم اشکنک زیاد داشت و هم سر شکستن هایش بیشتر بود. برخی به جای خانه به زندان رفتند، برخی جایگاهشان را از دست دادند، این هم از آن رو بود که وقتی نهیب " نخود نخود هر که رود خانه خود" سر داده شد، گوش نسپردند. من و امثال من، هاشمی را همچنان مرد موثر می داند، این مرد می تواند برای حفظ وحدت و انسجام درونی چهره های قدیمی نظام، آن سید فرهنگستان را که بیست سال تمام به کنج دل خزیده بود و در بهترین شرائط در دولت هفتم و هشتم پست اجرائی را نپذیرفت و به تحریک برخی اصلاح طلبان رویزیونیست و گروهی از جناح های سیاسی بی کس از خانه بیرون کشیده شد و در نتیجه آن قدسیت اش شکست، او را به بازگشت به خانه دعوت کند. آن شیخ اصلاحات را هم به خواب کند که اگر شب و روز هم بیدار بماند اقبال ملی ندارد و بهتر است که پی در پی بخت اش را امتحان نکند.
امثال من حل این ماجرا را در توان هاشمی می داند. حال که آن سید فرهنگستان هنر، منصوب معصوم نبود و مقبول مردم نشد. به شتر عایشه هی نزند و آخرین بیانیه را بدهد و بر مرگ غوغا سالاری فاتحه ای قرائت کند.
من و امثال من که به میانسالی رسیدیم و هاشمی را برای تاریخ می خواهیم. هاشمی انقلاب را طلب می کنیم، بگذارید من و امثال من هاشمی را از آغاز تا انتها مرد انقلاب و یار رهبری بینگارد، که تا هاشمی بتواند همچون گذشته هاشمی بماند.
ماجرای انتخابات نشان داد که در مملکت ما می توان خارج از دایره قدرت جناحی، به قدرت مردمی، در نتیجه اقبال عمومی رسید. و این بزرگترین دستاورد انقلاب در دهه هشتاد بود.
احمدی نژاد حلقه های قدرت را از جناح ها خارج کرد. او نه چپ بود و نه راست. پله پله نردبان را طی کرد و این ظرفیت قانون گذاری جمهوری اسلامی بود که توانست این پدیده را به نمایش بگذارد. و این یک نعمت برای تداوم انقلاب بود. همه باید به رای مردم احترام بگذارند و این امکان و استعداد درونی نظام را ارج گذار باشند.
پذیرش این جابجائی قدرت خارج از جناح های جاری، سخت است اما می توان آنرا شیرین حس کرد و پذیرفت. و باید هاشمی شیرینی آنرا بپذیرد. انقلاب عمرش دراز است. و باید سالیان دراز تداوم یابد. عمر انقلاب اسلامی به عمر چهره های شناخته شده نظام نیست.
انقلاب بعد از ما هم راهش را ادامه می دهد و مناسب است که "سنت های سیاسی" بدیع هم تجربه شود. انتخاب احمدی نژاد نشان داد که خارج از چارچوب های سنتی جناحی و جابجائی قدرت، می توان در قالب قانون به قدرت رسید. تشخیص مردم در این برهه قابل احترام است، آنچنان که برای امثال هاشمی هم و انتخابش در فاصله 68 تا 76 و خاتمی هم و انتخابش در فاصله 76 تا 84 و نگاه مردم قابل احترام بود.
نباید رفتار اینگونه باشد که "هر که از ما نیست دشمن ماست"، بنا نیست در همه حال یک یا دو ذائقه در مملکت در قدرت باشد. نباید قانون، وقتی به نفع ماست قانون باشد، وقتی در جهت ما نیست، بی ارزش گردد.
ساختار انتخابات در کشور، همان ساختاریست که امثال هاشمی را دو بار به ریاست جمهوری رساند. این ساختار همان است که خاتمی اصلاح طلب را به قدرت رساند، همین قانون و ساختار انتخاباتی احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد. اگر ساختار انتخاباتی کشور امکان تقلب به این گستردگی داشته است، چگونه است که در طول دوران گذشته کسی به فکر تغییر و یا اصلاح قانون انتخابات برنیامده؟
آیا باید وقتی انتخابات به نفع جریان های معروف رقم نخورد، قانون انتخابات زیر سوال برود؟ مردم حق دارند این پرسش را مطرح کنند که نکند در 16 سال گذشته هم تقلب شده است؟ بگذاریم اسطوره میدان را برای دیگران هم باز ببیند. جوان ترها هم تجربه مدیریت کنند، مدیران کلیشه ای به استراحت بروند . استعدادهای جدید شکوفا شوند. آینده متعلق به مدیران میانسال است. بگذارید هزاران نفر همچون احمدی نژاد، فرصت عرض اندام پیدا کنند و این تضمین تداوم انقلاب است.
معیاری که برای برتری امثال شما برای ما تفسیر کردید، تقوا بود نه چیز دیگر، برای من و امثال من عارف مجاهد متقی معیار اصلی است. نه جناح های سیاسی و مواضع و نه زدوبند محافل قدرت و نه سیره خاندانی سیاسی. ایران، اسلامی است. نه سوریه است و نه اردن و نه روسیه و نه کوبا. ایران، ایران است.
چرخش قدرت در آن رکن است. این چرخش بر معیار مقبولیت عامه است، نه مقبولیت خاندانی، نه مقبولیت اشرافی، نه مقبولیت جناحی، ماجراهای انتخابات 88 تاملی در این مباحث است. بهتر است رویه حسنه، سنت حسنه شود. اسطوره ها این چنین اند. چرخ های حرکت ایران، به جلو می چرخد. چه ما سوار باشیم، چه پیاده، بنا نیست که همیشه چرخ بر پایه ما بچرخد.