شایسته است که دانش انسان بر گفتارش افزون و خردش بر زبانش چیره باشد . [امام علی علیه السلام]

فرهنگی سیاسی اجتماعی

اگر خیلی به عقب برویم نمونه هایی مثل او را بارها در قاب فیلمهای فارسی و با نقش آفرینی امثال ناصر ملک مطیعی و فردین دیده ایم.
میثاق بنی مهد : سریال " دارا و ندار " سریال ضعیفی است  و متاسفانه ضعفش کم هم نیست و این مسله چندان ربطی هم به سخیف بودن یا نبودنش ندارد .البته  این را از این باب نگفتم تا موضع کسانی مثل رشید پور و یا دیگرانی مثل او را به چالش بکشم تنها علت ذکر این مساله آن است که بگویم امثال رشید پورها درنفس استفاده از لغت " سخیف "  تنها می خواسته اند صفت اخلاقی این اثر را به نقد بکشند در حالی که ضعف ساختاری این سریال در پردازش شخصیتها و طرح فیلمنامه ،  به حدی نازل و پیش پا افتاده است که یک منتقد برای محکوم کردن آن  چندان نیازی به طرح این مسائل مفهومی و اخلاقی  ندارد .
مساله را کمی باز می کنم و سعی می کنم به صورت مصداقی ، ذره بین نقد را به روی چند مساله مهم بچرخانم ، به نظر من ، مساله ضعف دارا و ندار و یا آثاری مثل این ، قبل از اینکه به خود اثر برگردد به کارگردان و برخی از عوامل تولید بستگی بیشتر دارد . باید ابتدا مسعود ده نمکی را شناخت و بعد به سراغ نقد اثر او رفت ، در این مسیر توجه به  چند نکته ی ماهوی در باره ی او را بسیار حائز اهمیت می دانم :
نکته ی اول : مسعود ده نمکی بدون شک مرد قلم است ، البته مرد قلمی که به قصد یا بدون قصد ، نمی خواهد و یا نمی تواند چندان به دنیای مستدل و آکادمیک روزنامه نگاری وارد شود ، او بدون شک مرد جهان رومانتیک خویش است . تجربه ی روزنامه نگاری مسعود ده نمکی در نشریاتی مثل شلمچه ، جبهه یا فکه به خوبی چهره ی این نگاه رمانتیک را باز می نمایاند . تیترهای نوستالژی زده ی داغ ، تحلیلهای سر دستی و پر گداز با  نویسش روان ، عکسهای قاب درشت و جگر سوز و داستان دائمی جنگ دارا و ندار همیشه از بخشهای جدا نشدنی پازل دهنمکی در این دوره از فعالیت اوست . او در این دوره چندان نمی خواهد به استدلال مخالفین تن در دهد چرا که درگیری در چالش استدلالی همیشه از نشان دادن شکل مار به مردم سخت تر است .
نکته ی دوم : مسعود ده نمکی داستان گوی خوبی است ، اما مشکل کار اینجاست که داستانهای او به کهنگی داستان صد بار گفته شده ی مادربزرگهاست . او چندان علاقه ای ندارد که لااقل شیوه ی داستان گویی اش را تا حدی تغییر دهد چرا که او به بازتولید همان فرمولها راضی است . او احتمالا خیال می کند فرمولهای قدیمی بارها جوابشان را پس داده اند و بدین سبب بهترین شیوه ی طرح داستانند ! . برای دهنمکی تکرار جمله ی " بی عدالتی بد است ؟ " از بیت خواجه حافظ شیرازی که می گفت : ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را  ... سر و زر در کنف همت درویشان است  ، هنری تر است . او می کوشد که به مستقیم ترین وجه و کوتاه ترین میانبر توی سر ما فریاد بزند  که بابا ظلم بد است ، بی عدالتی بد است ، هوای همسایه را نداشتن بد است ، خیر نبودن بد است ، غرب زدگی بد است . او با هیجان عجیب و غریبی  دوست دارد بارها بارها این حقیقتهای عریان را توی سر ما بکوبد ، گویی آقای ده نمکی کاشف نخستین این حقایق است .
نکته ی سوم : مسعود ده نمکی انسان پر شوری است ، او استعداد عجیبی دارد  که چاشنی هیجان و شور را به هر مفهوم مورد چالشی  بچسباند . او قویا معتقد است که می تواند نتیجه ی هر مناظره ای را هم به واسطه ی توسل به همین هیجان و شور به نفع خود تغییر دهد . او البته چندان فاعل ارادی این خاصه نیست ، دنیای رمانتیک دهنمکی پیشاپیش او را واجد همین خاصه ها کرده است و مطمعنا او در کنترل چاشنی اش چندان موفق نیست . به خوبی به یاد می آورم متن یکی از مقالات نشریه جبهه را ، در صدر یک مقاله ی بی نام که قرار بود پاسخی باشد به آنان که گله کرده بودند از سیاست تدفین شهدا در فضای عمومی دانشگاهها  نوشته بودند : آیا شما ناپالم را می شناسید ؟ آیا گاز اشکاور را نفس کشیده اید ؟ تا حالا شده است نفستان بگیرد و .... این مقاله با همین چاشنی فوق الذکر کوشیده بود پاسخ چالش مخالفین را با ترکیبی از سمفونی احساس و اشک بدهد و احتمالا می خواست برای مخاطبین این منازعه ی منطقی  مجاب کننده هم باشد! .



حال با تمرکز به سه نکته ی بالا و دقت بر روی خصوصیات ازلی مسعود ده نمکی نقد اثر اخیر او نیز باید آسان تر شده باشد  . مسعود ده نمکی کارگردان گرامی این اثر در سریال و فیلمهای پیشین خود حائز تمامی این خصائص بالاست به اضافه ی یک نکته که شاید کلید رمز تمامی این ناپختگی ها باشد . آن نکته ی مهم ذکر این واقعیت است که متاسفانه مسعود دهنمکی در شناخت و بینش سینمایی اش بسیار کم سواد است . او نه سینما را به خوبی می شناسد نه مدیوم رسانه ی تصویری را . برای اینکه ذکر این اتهامم چندان کلی و بی مفهوم نیاید ، به صورت مصداقی تنها دو مورد از سلسله موارد این نقصها را که تنها نشان از ناپختگی و عدم بینش سینمایی ده نمکی دارد به اختصار ذکر می کنم .  
نکته ی اول : کاراکترهای ده نمکی تماما از شاخصه ی تیپ در مقابل شخصیت بهره می برند . این شاخصه شباهت این آثار را به فیلمهای نازل فارسی بسیار نزدیک کرده است .  شخصیت های دارا و ندار شبیه تمام کاراکترهای مجموعه اخراجی ها از خصائص بارز فردی خالی اند . تمام خصائص ظاهرا فردی شان هم درست مطابق الگوی تیپیک طبقه ی اجتماعی آنان است . به عنوان مثال می توان از تیپهای مرد غیرتی ، مرد مودب فقیر ، مرد دندان گرد نوکیسه ، مرد لوده ی محروم ، مرد ورشکسته ی شبه قارون ، روحانی شریف ، لات جوانمرد و ... نام برد . اگر دقت کنید تمامی این تیپها در آثار دهنمکی با جرح و تعدیل بسیار کم بارها و بارها تکرار می شود و تنها نام این تیپها تغییر می کند . به یاد بیاورید سید جواد هاشمی را در نقش رزمنده ی دل رحم فیلم اخراجی ها و بگذاریدش در کنار روحانی خیر سریال دارا و ندار و ببینید آیا در چهره ی سفید این کاراکترها ذره ای از رنگ خاکستری می بینید ؟ (همین مقایسه را می توان به دو شخصیت روحانی در سریال دارو ندار و فیلم اخراجی ها بسط داد) .شما  می توانید عبدی اخراجی ها را هم بگذارید در کنار یوسف صیادی داراو ندار ، آیا به طرز عجیبی شبیه هم نیستند ؟ . بیایید یک کار دیگر بکنیم ، عبدی اخراجی ها را بگذاریم جای عبدی سریال مهمان یا عبدی آن سریالی که تماما در جزیره ی کیش کلید خورد ، آیا این سه عبدی با هم مو می زنند ؟ ( اکبر عبدی درتمامی آثار فوق الذکر با یک تیپ واحد در رفتار و لحن و بازی ظاهر شده است )  این کار را می توان دقیقا برای سایر تیپهای آثار دهنمکی نیز تکرار کرد . مثلا می توان مجید سوزوکی را در کنار جاهل کرمانشاهی دارا و ندار گذاشت  . اگر خیلی به عقب برویم نمونه هایی مثل او را بارها در قاب فیلمهای فارسی و با نقش آفرینی امثال ناصر ملک مطیعی و فردین دیده ایم (در واقع تیپ لات جوانمرد حداقل 20 سال قبل از انقلاب اسلامی قدمت دارد) . برای جانباز بذله گو البته دستمان کمی باز تر است این تیپ به صورت مشخص از یکی از قسمتهای سریال خانه ی سبز بیرون آمد و بعد با تکمیل تیپ و به صورت شسته و رفته با کاراکتر عباس در فیلم آژانس شیشه ای حاتمی کیا تجدید شد ( جالب اینجاست که نقش هر دو شخصیت را در فیلم و سریال حبیب رضایی بازی کرد ) . حالا بعد از سالها آقای ده نمکی همین جانباز بذله گو را درست با همان قامت و تیپ پیشین نزدیک به ده سال بعد از خلق این تیپ بازسازی می کنند و از ما می خواهند که با چاشنی ترحم و اشک به استقبالش برویم .
نکته دوم : سریال دارا و ندار مملو از صحنه ها و نماهای اضافی و کشدار است ، مخاطب محکوم است تمامی این صحنه های اضافی را پشت تم سازهای کوبه ای ، با صدای مجید اخشابی  تحمل کند و  فی المثل هر روز تقریبا 5 دقیقه به تماشای دایره زنگی زدن خمسه بنشیند ! . این اصرار به نمایش مستقیم نگون بختی یک انسان معلوم نیست تا چند قسمت دیگر باید درست به همین شکل و شمایل تکرار و تمدید شود تا به من مخاطب بفهماند که هوشیار باش داستان قصه ی جنگ بی پایان میان فقر و غناست ! .
ذکر این نکات و تامل در محتوای آنها تنها ما را به این نتیجه می رساند که ، مسعود ده نمکی گرامی ، کارگردان اخراجی ها و دارا وندار همچنان همان مسعود دهنمکی شلمچه و جبهه است ، او همچنان به قلم زدن مشغول است و همچنان با همان شور و هیجان زاید الوصف به گزارش نویسی رمانتیک ادامه می دهد . او همان ده نمکی سال 78 است مخلوطی از چاشنی هیجان ، شور ، اشک ، خشم ! . او همچنان در وبلاگ خود شلمچه دارد . قلم خشمگین او همچنان بر سر دشمنانش به همان سبک و سیاق پیشین می تازد و خوب می داند که چه خوب می شود به جای استدلال چنین جملاتی را نوشت :
"ما این سریال را ساختیم تا این نو کیسه ها و بلند گو های آنها عصبانی شوند و ازاین عصبانیت بمیرند.قرار نیست پاشنه همیشه بر این در بچرخد که فقرا قربانی قلم و قدم و هنر حضرات شوند و می شود که گاه جنگ فقر و غنا مغلوبه شود.حتی اگر با یک گل بهار نشود... 



رهروان شهادت ::: شنبه 89/1/14::: ساعت 3:22 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 436


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :146153
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<