به گزارش رجانیوز، پیش از ظهر امروز (دوشنبه) فردی با مراجعه به دانشگاه امیرکبیر درخواست ملاقات با دکتر معتمدی را میکند که پس از مواجهه با وی و یک مشاجره لفظی او را با ضربات چاقو مضروب میکند.
ضارب پس از این اقدام از دانشگاه خارج میشود اما توسط حراست دانشگاه بازداشت و به مقامات انتظامی تحویل داده میشود.
فرد ضارب در اعترافات اولیه خود بیان کرده که فارغالتحصیل برق دانشگاه امیرکبیر است و در دوره وزارت معتمدی در وزارت ارتباطات با اداره مخابرات کرج اختلافاتی داشته که این اختلافات منجر میشود وی یکی از مسئولین اداره مخابرات را با چاقو مضروب کند.
این فرد پیش از اقدام به ضرب و جرح امروز نیز در بازداشت بهسر میبرده و با قید مرخصی از زندان خارج شده بوده که از این فرصت برای مجروح ساختن وزیر وقت استفاده کرده است.
ضربات چاقو از پشت و به کمر وی اصابت کرده و هم اکنون در بیمارستان مهر تهران واقع در خیابان زرتشت زیر عمل جراحی قرار گرفته است.
فرزند وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات در دولت اصلاحات درخصوص وضعیت جسمانی پدر خود گفت: معده و روده در اثر اصابت چاقو پاره شده و خونریزی شدیدی دارد و پزشکان برای تأمین خون مورد نیاز وی تقاضای خون کردند و در حال حاضر مدت 3 ساعت است که پدرم در اتاق عمل است.
در حال حاضر احمد معتمدیپور در بیمارستان مهر تهران بستری شده و بیش از 3 ساعت است که در اتاق عمل در حال مداواست.
محمدرضا معتمدی فرزند احمد معتمدیپور وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات در دولت اصلاحات در گفتوگو با فارس، ضمن تایید خبر مضروب شدن پدر خود در دانشگاه امیرکبیر گفت: پدرم ساعاتی پیش در دانشگاه امیرکبیر توسط فردی با چاقو از پهلوی راست مضروب شده است و این سوء قصد در مقابل درب دفتر ایشان صورت گرفت.
وی با اشاره به وضعیت جسمانی پدر خود گفت: معده و روده در اثر اصابت چاقو پاره شده و خونریزی شدیدی دارد و پزشکان وی برای تأمین خون مورد نیاز وی تقاضای خون کردند و در حال حاضر مدت 3 ساعت است که پدرم در اتاق عمل است.
این ضارب دانشجوی دانشگاه امیرکبیر نبوده و ادعای وی مبنی بر دانشجوی اخراجی معتمدیپور و دانشجوی اخراجی دانشگاه امیرکبیر در اعترافات اولیه از سوی این ضارب تکذیب شده است.
لازم به ذکر است که ضارب پس از مضروب کردن معتمدیپور از محل حادثه گریخته اما در خیابان رشت بازداشت شده است.
خبرگزاری فارس: حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکمی سردار دریادار پاسدار علی فدوی را به سمت فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب کردند.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای فرمانده معظم کل قوا طی حکمی سردار دریادار پاسدار علی فدوی را به سمت فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب کردند.
متن حکم رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سردار دریادار پاسدار علی فدوی
نظر به انتصاب سردار دریادار صفاری به سمت فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری سپاه، بنا به پیشنهاد فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شما را با توجه به تجارب و خدمات ارزنده و شایستگیهای لازم به عنوان فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب می کنم. انتظار میرود با بهرهگیری از کارکنان متدین و کارآمد آن نیرو و دستیابی به تجهیزات مناسب، روند روبه رشد آمادگی آن نیرو در اجرای مأموریتهای محوله شتاب لازم را بگیرد.
لازم میدانم از زحمات و تلاشهای مخلصانه سردار صفاری و انجام رزمایشهای مفید و سودمند در طول دوره تصدی ده ساله قدردانی کنم.
توفیقات الهی و توجهات حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنا فداه را برای همه شما مسئلت میکنم.
سیّدعلی خامنهای
13 اردیبهشت ماه 1389
امیرحسین ثابتی: «پروانه فعالیت دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی توقیف شد» این خبری بود که چندی قبل محمود عباس زاده مشکینی، دبیر کمیسیون ماده ?? احزاب اعلام کرد و گفت: «پیرو اخطار کتبی مرداد ماه سال ?? به این دو حزب برای رعایت قانون، تخلفات این دو حزب ?? فروردین ?? مجددا در کمیسیون ماده ?? احزاب مطرح شد و پس از بحث و بررسی مستندات به اتفاق آرای اعضای کمیسیون، پروانه فعالیت این دو حزب توقیف شد»
به همین علت، مستندات و گزارش تخلفات دو حزب مذکور برای درخواست انحلال به مراجع قضایی ارسال می شود تا در نهایت با برگزاری دادگاه و دفاع نمایندگان این دو حزب از خویش، رای نهایی جهت ادامه فعالیت و یا انحلال این دو حزب صادر شود.
اما نگاهی گذرا بر عملکرد دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی از زمان تاسیس تا برهه فعلی می تواند علل تصمیم اخیر کمیسیون ماده 10 احزاب و ارائه مستندات تخلفات این دو حزب به دادگاه را روشن تر نماید.
اگرچه دبیر این کمیسیون، علت اصلی این تصمیم را «تخلفات قانونی» 2 حزب یاد شده عنوان نموده است اما عملکرد این دو حزب به خصوص طی دهه گذشته نشان از تخلفات متعدد و قانون گریزی های پی در پی آنها دارد، بگونه ای که شاید اقدام کمیسیون ماده 10 احزاب در رابطه با درخواست انحلال این 2 حزب را بتوان اقدامی دیرهنگام در این راستا توصیف نمود زیرا قانون گریزی و ساختار شکنی های این دو حزب موضوع تازه ای محسوب نمی گردد.
تندروی های به عمل آمده از سوی اعضای این 2 حزب به گونه ای است که صاحب نظران در محافل گوناگون از آنها به عنوان «احزاب دوقلو» یاد می کنند، تعبیری که شاید بیش از هر چیز یادآور وجه اشتراک اصلی دو حزب مورد اشاره در «تندروی و افراط» باشد، از این رو شاید عضویت برخی اصلاح طلبان به صورت مشترک در هر دو حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران همچون سید مصطفی تاج زاده چندان مبهم نباشد.
«مشارکت و مجاهدین انقلاب، از انحراف تا فرجام» عنوان سلسله مطالبی است که به صورت
اصلاح قانون مطبوعات، لوایح دوگانه، تحصن در مجلس ششم، غائله کوی دانشگاه تهران، غائله خرم آباد، کنفرانس برلین، روزنامه های زنجیره ای، اهانت به مقدسات، انتخابات نهم ریاست جمهوی، انتخابات دهم ریاست جمهوری و حوادث پس از آن و ... عناوین جداگانه ای است که در هر یک از سلسله مطالب، به صورت جداگانه مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
بخش نخست از این سری مطالب را با بررسی عملکرد احزاب دوقلو در مجلس ششم و به طور خاص نقش آنها در ارائه ی اصلاح قانون مطبوعات، لوایح دوقلو و سناریوی رفراندوم را از نظر می گذرانیم:
عملکرد حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب در مجلس ششم
انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی در حالی برگزار شد که طی آن اصلاح طلبان موفق به کسب اکثریت کرسی های این دوره مجلس شورای اسلامی شدند و به تبع آن نیز تعداد قابل توجهی از اعضای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در این مجلس حضور داشتند بگونه ای که محمد رضا خاتمی و بهزاد نبوی از اعضای تاثیر گذار مشارکت و مجاهدین انقلاب، به ترتیب نایب رییس اول و دوم این مجلس بوده و ریاست برخی از کمیسیون های تاثیرگذار و حساس مجلس نیز در اختیار دیگر اعضای احزاب دوقلو بود که به عنوان نمونه می توان به ریاست محسن میردامادی، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت اشاره نمود.
سرانجام مجلس ششم نیز همچون 5 دوره مجالس قبل از خود، با پیام رهبر معظم انقلاب کار خود را آغاز نمود. در قسمتی از پیام رهبر انقلاب خطاب به منتخبین ملت در مجلس ششم آمده بود:
« در میان گرفتاریها و مشکلات عمومی، شناخت فوریتها و اولویتها، هنر بزرگ مجلس شورای اسلامی است. مشکلات عمومیتر و محسوستر را باید جست و به رفع آنها همت گماشت. مسئله اشتغال، مسئله ارزش پول ملی، مسئله امنیت، مسئله گرانی و مسائل چند دیگری هست که برای پرداختن به آن، از همه فرصتها باید بهرهجست و زمان نمایندگی را که بسی زودگذر است، برای گشودن این گرهها باید مغتنم شمرد. خطای بزرگ آن است که این خواستههای حقیقی مردم به دست غفلت سپرده شود و خواستههای جناحی و حزبی و شخصی، به جای مصالح ملی بنشیند » 1 اما گویا تقدیر بر آن بود تا اکثریت مجلس ششم نه تنها برخلاف انتظارات مردم و رهبری عمل نمایند که عملا با در پیش گرفتن سیاست های کلان در تضاد با مبانی نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی، دوره ی 4 ساله ای همراه با تشنج و نا آرامی را در پارلمان ششم به نام خود ثبت کنند.
اصرار اکثریت مجلس ششم بر تصویب طرحها و لوایحی دراین راستا در این چهار سال موجب شد تا عمده وقت و انرژی مجلس صرف مباحثی شود که آشکارا رویکرد ساختارشکنانه داشت. در ادامه، برخی از این موارد به اختصار بررسی می شود:
اصلاح قانون مطبوعاتدر نخستین گام مجلس ششم، تندروهای وابسته به احزاب دوقلو بر اساس تمایلات و احتیاجات حزبی خود اقدام به ارائه طرحی جدید برای اصلاح قانون مطبوعات نمودند. همانطور که روزنامه بیان در 1379.3.25 فاش ساخت: «پیشنویس این طرح اصلاحیه جدید، توسط حزب مشارکت ایران اسلامی تهیه شده است.»
البته پیش از آنکه روزنامه بیان از این موضوع پرده بردارد، محمد رضا خاتمی برادر رییس جمهور و دبیر کل وقت حزب مشارکت، به این موضوع اشاره کرد و از این طرح به عنوان « مهمترین مسئله سیاسی همفکرانش» یاد کرد:
« اکنون مهمترین مسئله سیاسی ما که میتواند خیلی راحت برطرف شود، محدودیتهای بسیار شدیدی است که برای مطبوعات بهوجودآمده، ما درصدد هستیم در اولین قدمهایمان محدودیتهای شبهقانونی، قانونی و غیرقانونی مطبوعات را برداریم» 2
اما این در حالی بود که طرح مورد اشاره با توجه به حذف بندهای مهمی که از نفوذ دشمنان در مطبوعات جلوگیری، و جای پای معاندین نظام را در رکن چهارم دموکراسی محکم و پیشروی حرکت براندازانه آنان را تقویت مینمود، طرحی کاملا متغایر با امنیت ملی محسوب می شد، به همین علت با ارائه طرح قانون مطبوعات از سوی دولت به مجلس ششم، موجی از حمایت صریح ضد انقلاب و دشمنان جمهوری اسلامی در حمایت از این اقدام به راه افتاد و رادیوهای کلن، بی.بی.سی، آمریکا،اسرائیل و ... به حمایت از این طرح برنامه های متعددی پخش نمودند.
یک گزارشگر آمریکایی، رسیدگی به قانون مطبوعات در مجلس ششم را به عنوان «نخستین آزمون عزم اصلاحطلبان در مقابل نظام» ارزیابی کرد و بن باربر گزارشگر روزنامه واشنگتن تایمز نیز در مقاله مبسوطی که در صفحه اول این روزنامه درج نمود، مدعی شد علت اینکه قانونگذاران ایران به دنبال قانون آزادی مطبوعات هستند، برخورد با روزنامهنگارانی است که حکومت مذهبی را زیر سؤال میبرند. 3
ادامه این روند و اصرار رادیکال های مجلس ششم به رهبری عناصر حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب جهت تصویب لایحه ای که آشکارا در تضاد با قانون اساسی بود، در نهایت واکنش رهبر معظم انقلاب را در پی داشت. ایشان بر اساس حق شرعی ولیفقیه که در اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول 5، 57 و 110 4 بر آن تصریح و تأکید شده است، در 15 مرداد 79 با صدور حکمی حکومتی در قالب نامه ای خطاب به رییس مجلس ششم، مانع ادامه این اقدام ساختارشکنانه شدند و با هشدار نسبت به تسهیل «نفوذ دشمنان اسلام، انقلاب و نظام در مطبوعات» بواسطه تصویب این طرح در مجلس، سکوت خود در این زمینه را جایز ندانستند و این قانون را مخالف مصلحت کشور توصیف نمودند.
گفتنی است که پیش از صدور حکم حکومتی رهبر انقلاب، ایشان ابتدا با ارسال پیغامی به نمایندگان مجلس از آنان میخواهند که در نتایج طرح خود تأمل کنند اما تذکر ایشان در این زمینه مؤثر نمیافتد.
اظهارات شکوری راد نماینده تهران در مجلس ششم و عضو حزب مشارکت، بر این موضوع صحه می گذارد:
« پیش از نامه رهبر معظم انقلاب به مجلس در مورد اصلاح قانون مطبوعات، ایشان پیغام دادند که صبر کنید قانون فعلی چند ماهی اجرا شود تا اشکالاتش برطرف شود»
کروبی رییس مجلس ششم در گفتگویی که در 24 دی ماه 86 با روزنامه اعتماد ملی انجام داد، ماجرا را این طور توصیف می کند: «ما هنوز هیچ کاری در مجلس نکرده بودیم، تازه وارد مجلس شده بودیم که دیدیم عدهای دارند امضا میگیرند، برای دوفوریت اصلاح قانون مطبوعات، شما به آییننامه داخلی مجلس نگاه کنید، معلوم میشود دوفوریتها برای چی است. اخبار این ماجرا به مقام معظم رهبری میرسد، از دفترشان تماس میگیرند پیامی برای من و نفر دوم مجلس میآورند، پیام دوستانه بود، در آن این بود که شما میخواهید قانون مطبوعات را اصلاح کنید، خوب! اجازه دهید یک مقدار مجلس جلو برود، کارهایش را آغاز کند، کمیسیونها تشکیل شود، قانون مطبوعات قبلی عملی شود و نقایص آن مشخص شود، آنوقت تصمیم بگیرد. بعد از آن پیام نایبرئیس این مجلس یک جلسه تشکیل داد و خودش جلسه را اداره کرد. علی رغم اینکه عدهای حرفهایی و سخنانی گفتند گاهی تند و گاهی آرام اما او چیزی نگفت... بعد آمدند، فوریت را به یکفوریت تبدیل کردند و با دفتر رهبری تماس گرفتند و گفتند تعدیل کردهایم و اصلاح شده است!»
سرانجام کروبی رئیس مجلس، در جلسه غیر علنی
پس از این اقدام رئیس مجلس، تندروها در صدد از اکثریت انداختن جلسه (آبستراکسیون) برآمدند و با خروج از صحن مجلس، جلسه را از رسمیت انداختند که محمدرضا خاتمی، احمد بورقانی، محسن میردامادی، داوود سلیمانی، رجب علی مزروعی، سعیدی، علی تاجرنیا، احمد شیرزاد،
اما در ادامه این روند، مزروعی، از اعضای حزب مشارکت با تشکیک در حکم صریح و واضح رهبر انقلاب در اظهاراتی عجیب گفت: « مقام معظم رهبری نکتهای را به نمایندگان تذکر دادند. در اینکه این حکم حکومتی است یا نه، میان نمایندگان بحثهای مختلفی در جریان است!» 7
پس از این اتفاقات و در حالی که رادیکال ها از سوی افکار عمومی در جریان ارائه طرح تغییر قانون مطبوعات به چالش کشیده شده بودند، در یکی از محافل خصوصی خود پیرامون چگونگی ارائه طرحهای مشابه به بحث نشستند و نتیجه این جلسه پنهانی نیز همان نکته ای بود که در قالب یادداشتی خطاب به نمایندگان در روزنامه حیات نو در تاریخ 1379.5.22 منتشر شد:«نمایندگان باید توجه داشته باشند که لوایح مشابه، بدون تبلیغات و شاخ و شانهکشی و جنجال و در آرامش و سکوت کامل تدوین و به موقع در صحن علنی مجلس مطرح گردد.»
دعوت ضدانقلاب از رادیکال ها جهت ایجاد ناآرامی
پس از حکم حکومتی رهبر انقلاب در این زمینه، رادیو آزادی وابسته به سازمان سیا، در میزگردی با حضور عناصر ضدانقلاب با اشاره به کنار گذاشته شدن طرح تغییر قانون مطبوعات از دستور مجلس ششم، اصلاحطلبان را به برگزاری راهپیمایی و تدارک اعتصاب دعوت نمود.
« اصلاحطلبان مسئله اصلاح قانون مطبوعات، انتخابات، احزاب و موضوع کنترل رادیو و تلویزیون را به مجلس ببرند تا جلویش گرفته شود، این امر خود موجب بالا رفتن التهاب خواهد شد. باید با پیگیری وعدههای اصلاحطلبانه، جامعه را در التهابی اصلاحطلبانه نگه داشت » 9 و در همین راستا بود دولت آمریکا نیز وارد عرصه شد. ریچارد بوچر، سخنگوی وقت وزارت خارجهی آمریکا، ضمن ابراز نگرانی از وضعیت مطبوعات در ایران اعلام کرد:«ما در مورد آزادی بیان و مطبوعات در ایران نگرانیهای جدی داریم» 10
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز نیز اوضاع ایران را بعد از کنارگذاشته شدن طرح اصلاح قانون مطبوعات به هوای اقیانوس قبل از طوفان شدید تشبیه نمود و نوشت: «کشمکشهای کنونی در ایران، قابلیت تبدیل شدن به یک طوفان بیعیب و نقص را دارد.» 11 و در ادامه با تشبیه ایران به قبل از فروپاشی شوروی و با تمجید از نویسندگان تندرو تصریح کرد: «این نویسندهها قهرمانهای واقعی دموکراسی در ایران هستند» 12
و در پایان رادیو لس آنجلس نیز که با بودجه مستقیم دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی فعالیت دارد، به افراطیون مجلس ششم توصیه کرد: «اصلاحطلبی را نباید با هدفهای فرعی و انحرافی مشغول کرد، بلکه باید آن را به سمت رودررویی با ولایت فقیه برد » 13
لوایح دوقلو و تهدید به خروج از حاکمیت
هشتم شهریور ماه 81، سید محمد خاتمی از ارائه لایحهای که آن را «تبیین حدود وظایف و اختیارات رئیسجمهور» مینامید، سخن گفت.
در همین راستا رمضانزاده، عضو حزب مشارکت و سخنگوی دولت، این لایحه را افزایش اختیارات خاتمی توصیف کرد: «لایحه افزایش اختیارات ریاست جمهوری از ضروریات جامعه از نظر دولت است» 14 و البته در مقابل این اظهارات، آیت ا... هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه، این چنین واکنش نشان داد:«مشکل اساسی مردم ما، عدم اعمال صحیح اختیارات موجود در قانون و درست پیاده نشدن برنامههاست» 15
با این اوصاف، یک هفته بعد لایحه اصلاح قانون انتخابات مجلس توسط ابطحی معاون حقوقی رئیسجمهور به مجلس ششم ارائه گشت. در مجلس نیز کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم به ریاست میردامادی، دبیر کل حال حاضر حزب مشارکت، فوراً آن را در دستور کار قرار داد و ظرف چند دقیقه و بدون طرح نظرات مخالف و موافق، این لایحه در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی به تصویب رسید.
حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان اصلیترین محور لایحه انتخابات قلمداد میشد و به همین دلیل بود که عناصر ضدانقلاب پس از تصویب کلیات لایحه مذکور در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی که در سیطره کامل حزب مشارکت و سازمان مجاهدین بود، از آن استقبال نمودند.
در حالی که لوایح دوگانه هنوز به تصویب مجلس اصلاحات نرسیده بودند، نیروهای حزب مشارکت و سازمان مجاهدین دست به اقدامات و اتخاذ مواضع جنجالی زدند و رد لوایح از سوی شورای نگهبان را مسبب بحران در نظام و استعفای رییس جمهور دانستند.
در همین راستا عباس عبدی، عضو ارشد حزب مشارکت، رد لوایح دوگانه از شورای نگهبان را عامل فروپاشی نظام جمهوری اسلامی دانست و تهدید کرد: «بقای نظام در گروه تصویب و تأیید لایحه تبیین اختیارات رئیسجمهوری و اصلاح قانون انتخابات است ... جز تصویب و تأیید این لوایح، هر برخورد دیگری که با آنها صورت گیرد، نه تنها مشکلات نظام را حل نخواهد کرد بلکه ممکن است به فروپاشی نیز منجر شود» و در ادامه نیز « تز خروج از حاکمیت» افراطیون را اینطور افشا نمود:«در صورت تأیید نشدن کامل این دو لایحه، اصلاحطلبان از حاکمیت خارج خواهند شد، زیرا عملاً کاری از دست آنها برنخواهد آمد تا به مطالبات مردم پاسخ دهند. خروج از حاکمیت هم شامل استعفای دستهجمعی رئیسجمهوری و نمایندگان مجلس ششم است» 16
شکوریراد نیز بر تهدیدی که از سوی عباس عبدی علیه نظام صورت گرفته بود، صحه گذاشت و مدعی شد: «در صورت مخالفت شورای نگهبان با حذف نظارت استصوابی، رئیسجمهور تصمیمهای جدیدی خواهد گرفت که کنارهگیری میتواند یکی از این تصمیمات باشد» 17
دو ماه بعد نیز سعید حجاریان، خاتمی را دارای خطوط قرمزی دانست که «اگر خط قرمزش را بشکنند، ادامه نخواهد داد و با رد لوایح دوگانه، خاتمی از رئیسجمهوری کنارهگیری خواهد کرد» 18 و در ادامه تهدیدات به خروج از حاکمیت و فروپاشی نظام، حمید رضا جلاییپور دیگر عضو حزب مشارکت معتقد بود: «این حرکت نباید از سوی آقای خاتمی و نمایندگان اصلاحطلب منفعلانه باشد» 19
سناریوی رفراندوم
اما تهدیدات افراطیون تنها خروج از حاکمیت را در برنگرفت بلکه آنان برگزاری رفراندوم را گزینه دیگری برای تهدید در نظر گرفته بودند.
طرح رفراندوم از سوی حزب مشارکت با استقبال عناصر ضدانقلاب مواجه شد. علی کشتگر، از اعضای گروهک ضدانقلابی چریکهای فدایی خلق، در مصاحبه با رادیو آمریکا و در پاسخ به این سؤال که «موضوع رفراندوم باید نوع حکومت ایران باشد یا لوایح دوگانه» برگزاری رفراندوم را حتی اگر در مورد نظارت استصوابی شورای نگهبان یا اختیارات رئیسجمهوری باشد، یک پیروزی بسیار بزرگ برای اپوزیسیون دانست و از آن به عنوان مقدمه پیشرفتهای بیشتر در جهت براندازی جمهوری اسلامی یاد کرد.
حسن عباسی گفت: این سریال، کار شخصی ابوالقاسم طالبی است و بدون شناخت او، رفتن به کنه این سریال و جستجوی زوایای اجتماعی آن و نقد و بررسیاش با اشکال مواجه خواهد شد.
به گزارش رجانیوز، در جلسه نقد و بررسی مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» که چندی قبل با حضور حسن عباسی، مسعود فراستی، ابوالقاسم طالبی و با اجرای محمدجعفر خسروی در شبکه تهران برگزار شد، حسن عباسی گفت: این سریال، کار شخصی ابوالقاسم طالبی است و بدون شناخت او رفتن به کنه این سریال و جستجوی زوایای اجتماعی آن و نقد و بررسی آن با اشکال مواجه خواهد شد.
وی افزود: آقای طالبی را میتوان با چند مرحله اصلی در آثار هنریاش نظیر نغمه، آقای رئیس جمهور، دستهای خالی و این سریال ارزیابی کرد. این ویژگی که در آثار قبلیاش هم خیلی شخصی بود، در این سریال نیز شخصی است. چند علاقه شخصی نظیر طلب عدالت، انگارههای سیاسی در آثار طالبی موجود است. او به خاطر سابقه عمومی که در دفاع مقدس داشته، هر جا یک یک شخصیت را نسبت به جنگ تعریف میکند و بعضی دوستان حس نوستالژیکی به آن دوره دارند. دوستانی که در گروه آقای طالبی قرار میگیرند و این مسائل نگاه آرمانی در این افراد می سازد که ابوالقاسم طالبی آنها را برجسته میکند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: آثار طالبی سفارشی نیست و یک انگاره اجتماعی یعنی حب دنیا و یک روایت از اصول کافی میگیرد که راس تمام خطاها حب به دنیاست و آن را در 48 قسمت رمز گشایی میکند. آن را نیروی محرکهای قرار میدهد که نقش اصلی سریال وقتی پسرعمویش به او می گوید چه چیزی چشم تو را اینجا گرفت میگوید آسانسور و منظورش بالا رفتن و صعود است.
وی تصریح کرد: این مسائل و رویکردها، اثر را شخصی میکند و جاهایی که آرمانهایش را وسط میکشد، برجسته میشود که باید رمز گشایی شود که کدام کد مربوط به کجا میشود. «به کجا چنین شتابان» ترجمان این حدیث است که در هفت بخش تقسیم میشود و این گزارهها در شخصیت اصلی رمز گشایی شده بود بدون اینکه به زبان بیاورد.
وی با بیان این که نقد جوانان پیرامون این اثر را خواندهام و خط اصلی و فرعی سریال را نزد خود تحلیل کردهام، اظهارداشت: در نقد آثار و سریالهای دنیا وقت زیادی میگذارم. چون معتقدم که افلاطون اگر امروز بود، در تفکر اتوپیاسازی خود به جای نوشتن کتاب جمهور فیلم میساخت. معتقدم اگر سر توماس امروز بود، به جای کتاب اوتوپیا حتما یک سریال میساخت و بیکن به جای آتلانتیس نو دست به فیلمسازی میزد. البته طالبی را به مثابه خود طالبی میگیرم. فرضم بر این است که امروز بین جامعه فکری و حوزه علم و اندیشه ما با کسانی که باید این انگارهها و اندیشهها را از طریق آثار هنری به مردم برسانند یک فاصله افتاده است. عباسی افزود: سینماگران امروز مثل اصحاب چاپ و نشر 200 سال پیش هستند. افراد گروه سازنده یک فیلم و سریال اگر محتواهای فکری اندیشمندان جامعه را نداشته باشند، اثر تهی است. امروز ترکیبی از تهیه کنندگان، نویسندگان و کارگردانها کار را میسازند.
وی در ادامه این نشست گفت: هنر اگر قرار بود به سادگی اعلام شود، رسانه مدام در حال خبردهی است، اگر انگاره هنری هم قرار بود به همین سادگی بیان شود که دیگر ارزش هنری نداشت. ممکن است ارزشهای رسانهای بر آن مترتب باشد ولی اصل این است که یک مساله یا موضوع هنری را در لفافه بپیچیم و به مخاطب بدهیم که این شیوه غیر مستقیم حدود 75 درصد بر ذهن مخاطب تاثیرگذاری دارد در حالیکه آثار مستقیم تا 25 درصد بر ذهن افراد تاثیر میگذارند. پس کار هنرمند این است که یک پدیده را قفل و کد کرده و به مخاطب بدهد. آن را محدود کند تا حرفهای بسیاری را در قالب یک جمله بزند.
وی با بیان اینکه امروز یکی از اشکالات هنر ما این است که در نشانه شناسی هنر حجم انبوهی از دادهها را کد میکنند تا مردم پس از دیدن آن را رمزگشایی کنند، ادامه داد: البته اگر قرار باشد طالبی و دیگران به اثر الصاق شده و رمزگشایی کنیم، کار دیگر ارزش هنری ندارد. سنگینی رمز و رازی که وجود دارد، میخواهد بگوید حب دنیا و رسیدن به این گزارهها، این فرد را شتابان به سمت انحطاط میبرد. اما حجم چنین پیامی که اینجا هست،خیلیهایش را دانش سریال سازی و ابزار ما وجود ندارد که مجبور میشوید به طور رو و مستقیم شروع به پیامدهی کنید که شعارگونه میشود.
وی ادامه داد: نقد و مساله نقد یک مثلث است که سه حوزه را دربر میگیرد. یک بخش این است که ببینیم چه کسی گفت؟ دوم اینکه ببینیم مخاطب چه برداشتی میکند؟ فرض بر این است که مخاطب اصلا سابقه کارگردان را نمیداند و در شق سوم ببینیم که صرف نظر از سازنده و مخاطب، بن مایهها و نمادها چه چیزی را میخواست بگوید؟ در سریال نیز از آقای طالبی به عنوان منشاء اثر شروع میکنیم. این اثر به نظر من شخصی است. آقای طالبی آنچه میسازد، روند تکوین شخص خودش است. کیفیت تکنیکش بهتر میشود و آرمانهایش را پختهتر از آثار قبلیاش ارائه میدهد. بعد به سراغ مردم میرویم و در گام سوم میبینیم شاخصهای اثر چه چیزی به ما میگویند.
عباسی تصریح کرد: اگر ما پس زمینه طالبی را نشناسیم، نمیتوانیم بگوییم چه چیزی مد نظر او بوده است و مخاطب دچار سوء برداشت میشود. اما همین که گوینده چیزی بگوید و مخاطب چیز دیگری برداشت کند، دارای نقص و اشکال است که نتوانسته پیام خود را برساند. این مساله یکی از اشکالات ما در حوزه نقد است. این اشکال به افراد هم دوره شهید آوینی نظیر آقای فراستی برمیگردد که باید این سنت را ادامه می دادند و حالا با یک فاصله 20 ساله می خواهند این خلاء را جبران کنند. البته دیر نشده است و سردمداری آن باید دست کسانی باشد که با شهید آوینی هم دوره بودهاند.
در ادامه این نشست بحث به سریال لاست کشیده شد که حسن عباسی درباره این سریال گفت: ریتم سریال لاست، بلحاظ روال داستان پردازی قرآنی است. شما داستان حضرت موسی(ع) را در سورههای مختلف میبینید. همین وضعیت را شما در این سریال نیز میبینید. یک ماجرا تکه تکه میشود. همین داستان پردازی که قرآن به بهترین شکل به تعبیر علامه جوادی قصه پردازی میکند، لذا قصه و داستان را به فراخور شرایط بیان میکند. اما سریال 24 در ثانیه زمانی میگذرد. ما باید تکلیف خود را روشن کنیم. مثلا در سریال 24، شما از آغاز شروع سریال که 24 ساعت روز را به تصویر میکشد، میبینید که ثانیه و دقیقه میاندازد و ریتم را میبینید. ما گاهی میتوانیم عین قرآن داستان پردازی کنیم که شبیه به لاست میشود. اما مساله اینجاست که ما چطور میتوانیم فرم و محتوا را با هم هماهنگ کنیم و این مساله قلب و روح ماجراست که به نشانه شناسی برمیگردد.
عباسی با بیان اینکه بحث فرم، هیچ ضربهای به مضمون و محتوای مقدس ما نمیزند بلکه یک شیوه، روش و گزاره است تا مطلب خود را بیان کنیم، بیان داشت: سبکی که میخواهیم تعریف کنیم غیر از اینکه فرد آرمانگرایی نظیر آقای طالبی میخواهد مطالبه عدالت، مسائل سیاسی، فقر و ... غیره را بگوید و یک آیه بگیرد و آن را بپروراند و رمز گشایی کند. اینجا آن فرم بومی که ما احتیاج داریم، چیست؟ دو سریال شاخصی که امروز جوانان ما دنبال می کنند، لاست و 24 است.
در سریال 24 یک شکل فرم این است که همه چیز رئال تایم و منطبق با زمان واقعی است، اما شکل دیگر مثل لاست است. یکی از زیبایی داستان گویی قرآن این است که وقتی مثلا داستان یوسف و زلیخا را بیان میکند، به کسی احساس شهوت دست نمیدهد. ولی ممکن است سکس پنهانی که در برخی از سریالهای داخلی ما وجود دارد، مخرب بوده و به افراد ضربه بزند. باید سنتی که شهید آوینی شروع کرد، ادامه داد و پرچم آن زمین نیافتاده است.
همچنین در بخش دیگری از این نشست که همزمان بخشهایی از سریال «به کجا چنین شتابان» از طریق تلویزیون داخل استودیو پخش میشد، عباسی به صحنهای از سریال اشاره و اظهارداشت: این شناوری که شما اینجا میبینید، شناور تجسس و نجات است که افراد روی آن نشسته و درباره انهدام خود صحبت میکنند. درشت روی این قایق نوشته شده که یک شناور امداد و نجات است. روی این کلمه باید پوشیده میشد. فکر کنید که این سریال به زبان دیگری دوبله شود، این کلمه برای مخاطبی که خارجی است، مانند آتش نشانی و 110 شناخته شده است و همین امر پیام را مختل میکند.
وی افزود: ما در فرم پیامی را که ارائه میکنیم، چیزی که تصویر میشود با محتوای پیام ضد و نقیض است و مشکلی است که ما حل نکردهایم. این اشکالات اگر در اثر ما نباشد، کیفیت را بسیار بالاتر میبرد.
وی در پایان گفت: طالبی در تصویر زندگی عزیز که به خاستگاه ما نزدیکتر است، موفق بوده اما در زندگی خانواده فریدون موفق نبوده و این اشکالی است که به خیلی از کارگردانهای ما برمیگردد و در تصویر زندگی افراد متمول دچار غلو و شعارگویی میشوند.
طالبی: انسان مهذب اگر تکنیک را بشناسد، میتواند حرف خود را بزند
«ابوالقاسم طالبی» گفت: اگر انسان مهذب تکنیک را هم بشناسد، میتواند حرف خود را بزند. در روایت فتح نیز این اتفاق افتاد چون شهیدمرتضی آوینی این تکنیک را میشناخت.
ابوالقاسم طالبی گفت: بحث مخاطب، تکنیک و موضوع سالهاست که عنوان میشود. موضوع و محتوا چطور با هم کنار میآیند و تکنیک در کجا قرار دارد؟ اصالت با موضوع یا تکنیک است؟به دلیل این که این رسانه پیام است، با خود پیام میآورد. بعد شهید آوینی در مقالات بعدی خود شروع به رمزگشایی کرد. اگر انسان مهذب تکنیک را هم بشناسد، میتواند حرف خود را بزند. در روایت فتح نیز این اتفاق افتاد. او این تکنیک را میشناسد.
وی ادامه داد: «روایت فتح» کاری بسیار تکنیکی است و خیلیها باید از آن چیز یاد بگیرند. من وقتی فیلم «نجات سرباز رایان» را دیدم گفتم کارگردان آن یک تکه از روایت فتح را دیده است. بعد تحقیق کردم و گفتند که او این فیلم را دیده است. ما در همین حرفها و قدسی بودن سید که هست، برخی جاها ماندهایم. بعضی هم با این مخالفند. کسی را که به هر دو معتقد باشد، نداریم. یک عده میگویند فقط تکنیک. کار هرچه میخواهد باشد، فقط تکنیک بلد باش. اما یک عده هم میگویند محتوا جایگاه ویژهای دارد و شما حتی اگر بخواهی یک مستند از جنگل و بیابان و ماهی هم بسازی، اگر علاقه نداشته باشی با پول و زور نمیشود و کار خراب میشود. کسی که هشت سال وقت برای ساخت مستند میگذارد، موفق خواهد شد.
کارگردان مجموعه تلویزیونی «به کجا چنین شتابان» ادامه داد: بعضی اعتقاد دارند که زبان تصویر در سینما و تلویزیون به خاطر مخاطبش متفاوت است؛ اما در «به کجا چنین شتابان»، من در حد میسوراتم کار کردهام و سریال را ساختهام. من نه مرتضی میشوم و نه آدم بزرگی هستم. خاک پای آن شهید هم نیستم. من از مرتضی چیزی کم ندارم جز سیادت و تقوی و تکنیک. اصل قصه این است که من «ابوالقاسم طالبی» هستم و در حد میسوراتم، چیزی نوشتهام و تلاش کردهام که آن را بسازم. شاید اگر هیچکاک این حرف را میزد، بهتر از من میزد به شرطی که اسلام را میشناخت.
طالبی همچنین درباره انتخاب المانهای تصویری موجود برای رمزگشایی اثرش گفت: انتخاب نعش کش، آدمها، لوکیشنها همه سمبلیک بوده است. سریال چند لایه دارد. بعضیها متوجه میشوند. کسانی که به سبک من آشنایی داشته باشند، متوجه آن میشوند و حتی حرکت و زاویه نیز حرف دارد.
کارگردان فیلم «نغمه» با بیان این که آثار ما تا آخرت دنبال ما هستند، اظهارداشت: من خوشحالم که این سریال این گونه است که بحثهای پایهای سینما و تلویزیون که تا به حال مغفول مانده را مورد توجه قرار داده است. بزرگان چیزی در سریال دیدهاند که باید درباره آنها صحبت کنند. وقتی ما به اینجا برسیم که فرم و محتوا درست بوده، مردم باورشان شود، همین است و من آن را در اجتماع دیدم.
فراستی: «به کجا چنین شتابان» شعارها را کنار زد و حرفش را باوراند
مسعود فراستی گفت: خیلیها حرفهای بزرگتری دارند که نمیتوانند آن را عرضه کنند اما «به کجا چنین شتابان» شعارها را کنار زد و حرفهایش را به من باوراند.
مسعود فراستی در بررسی این سریال گفت: من اول به اثر نگاه میکنم بعد به صاحب اثر. در سینمای ایران بحث تئوری مؤلف که از لحاظ متد درست است، خیلی وارد نیست و ما را گمراه میکند و نقد اثر صحیحتر از نقد موثر است و از اثر به موثر رسیدن خیلی بهتر است گاهی هم نمیرسیم چون موثر قبل از رسیدن به اثر تمام میشود.
وی افزود: خوشبختانه ما اینجا با چنین اثری مواجه نیستیم. کار از نظر سینمایی کار خوبی است. نه به دلیل نشان دادن حب دنیا و نقد آن. بلکه حرف دهنش را میفهمد و میتواند با این مدیوم حرفش را بزند. گاهی حرف بیشتر از فرم است ولی اساس سریال که کارگردان موفق شده؛ این است که با مدیوم تلویزیون سعی میکند شعارها را در دل قصه بیاورد.
وی ادامه داد: من برای اولین بار بعد از خیلی وقت در این سریال یک خانواده دیدم که آدمهایش را میشناختم و احساس کردم میتوانم به آنها نزدیک بشوم که اصلا کار کوچکی نیست. خیلیها حرفهای بزرگتری دارند که نمیتوانند آن را عرضه کنند اما این سریال حرفهایش را به من باوراند. شعارها را کنار زد. من کاملا با ریتم این سریال تا قسمت 20موافقم. آنجا که طالبی عجله نمیکند، دو نگاه به من میدهد. یک نگاه پدر به پسر، یک نگاه پدر به لانگ شات و پدر به خود. این خیلی چیز زیادی است و فقدان آن جزو آسیبهای ما در سریال سازی است. ما فکر میکنیم با ارائه یک مفهوم دینی کار را تمام کردهایم، در حالی که اصلا این طور نیست و کار تمام نشده است، بلکه تازه شروع شده است. این که شما موضوعی را انتخاب کردهاید که میتواند مورد علاقه خیلیها باشد و تازه کار شروع شده است.
این منتقد سینما و تلویزیون تصریح کرد: بعد که اثر روی مخاطب عادی کار کرد، به دنبال مؤثر آن میگردد. خود این اثر کمک میکند تا آثار دیگر را نگاه کنم و به آن علاقهمند شوم. مثل خواندن یک شعر که باعث میشود تا به شاعر علاقهمند شویم.
وی با عنوان اینکه من فکر میکنم که سریال «به کجا چنین شتابان» یک اثر شخصی نیست، تصریح کرد: ما دوستان فیلمسازان بعد از انقلابی و بچههای معتقد دست به دوربین گرایش بسیار خطرناکی درمان موجود بود و هست که در این سریال نیست. آن گرایش هم این است که من محتواگرا هستم. اما خوشبختانه این سریال محتواگرا نیست. این واژه غلط است و وقتی این حرف را میزنیم، یعنی داریم به فرم بیاعتنایی میکنیم و آن را از محتوا جدا میکنیم و برای خودمان تشخص بیخود قائلیم و تمام ضعفهای بیانی خود را پشت آن پنهان میکنیم و برای خود امتیاز قائل میشویم. میخواهی حرفهای مهمی بزنی ولی هیچ کدام به من مخاطب منتقل میشود. فرم و محتوا دو قطب یک رابطه دیالکتیکی است. بدون فرم محتوایی وجود ندارد و محتوا از دل فرم بیرون میآید. فرم اجازه میدهد موضوع به محتوا ارتقاء پیدا کند. به اندازهای که بلدیم، حرف بزنیم میتوانیم حرف بزنیم و به اندازهای که فرم بلدیم میتوانیم به محتوا برسیم. اگر این مساله جا بیافتد خیلی از مسائل حل میشود.
وی تصریح کرد: ما در سی سال اخیر هرگز بحث فرم دینی نکردهایم و مدام بحث موضوع دینی داشتهایم. مدام بحث ما سینمای دینی، معناگرا، فاخر و غیره بوده است و عنوان این مسائل جرأت میخواهد. ریتمی که من و عباسی در «لاست» میپسندیم ربطی به ما دارد یا خیر؟ ما باید بگردیم تا ریتم خود را بیابیم. بگردیم ببینیم قاب ما چه است؟ ژاپنیها گشتهاند و قاب و حرکت دوربین خود را پیدا کردهاند. ولی ما در بحث فرم به شدت کم کار کردهایم و روی فرم کار نکردهایم. اگر چیزی یاد گرفتهایم که طالبی یاد گرفته، جان کندن بوده است و کسی کمکش نکرده است.
وی در ادامه نقد مجموعه «به کجا چنین شتابان» اظهارداشت: قدرت قضیه در این است که نمیخواهد خود و حرفهای مهماش را به رخ بکشد. من در این سریال دیدم که زندگی یک خانواده متوسط پای بند به سنتها تصویر میشود. ضمن اینکه من با ریتم کند سریال موافقم. ما قصه را میگوییم و آدمها از دل قصه بیرون میآیند. فضا از دل قصه بیرون آمده است. منهای تیتراژ که خوب است ولی جایش در قسمت اول نیست. این تتیراژ این اشتباه را در من ایجاد میکند که فردی که در قسمت اول مرده، آن آدم داخل تیتراژ نیست و بیخودی گیج میشوم.به نظر من کار تدوین گر این سریال نزدیک به فوقالعاده است. طالبی و سریال او را درست فهمیده و با دوست داشتن و دانش کار را انجام داده است.
وی گفت: گریم عزیز خانوم در سریال خوب نیست و به باورپذیری ما آسیب میرساند و بازی علی عمرانی نزدیک به فوقالعاده است.
خبرگزاری فارس: محسن رجبپور طی توضیحاتی در خصوص کنسرت بنیامین مصاحبه خود با شبکه لس آنجلسی را تکذیب کرد.